مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوّم در بعض مراتب صبر، که مخصوص به اهل سلوک و کُمَّل اولیاء است

«رُوی انَّ شابّاً من المحبِّین سال الشِّبلی عن الصبر؟ فقال: ایّ الصبر‎ ‎اشدّ؟ فقال: الصبر لله . فقال: لا. فقال: الصبر بالله . فقال: لا. فقال: الصبر علی‎ ‎الله . فقال: لا. فقال: الصبر فی الله . فقال: لا. فقال: الصبر مع الله . فقال: لا. فقال:‎ ‎وَیحَک فایٌّ؟ فقال: الصبر عن الله . فشهق الشِّبلی، فَخرَّ مغشیّاً علیه».‎[1]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 417
‏بر ما است که بطور اجمال این مراتب را که در این عبارت است، شرح کنیم:‏

امّا صبر لله ، ‏از مقامات نازله سالکین است که از خود و آمال نفسانیّه منسلخ‏‎ ‎‏شدند، و مهاجرت الی الله کردند. پس در این انسلاخ هر چه بکنند، برای حق‏‎ ‎‏است؛ نه برای خود. و مادامی که انسان در جلباب نفسانیّت و حجاب خودی‏‎ ‎‏است، تمام حرکات و سکنات و مناسک و عباداتش برای خود است؛ حق تعالی‏‎ ‎‏و توحید و اطاعت او را هم برای خود می خواهد. و مادامی که انسان در بیت‏‎ ‎‏نفس است و قدمش قدم سیر به باطن خود است، مهاجر الی الله نیست، و مسافر‏‎ ‎‏و سالک نیست؛ مانند سیر در بلد می ماند که هر چه از گوشۀ بلد به گوشۀ دیگر‏‎ ‎‏سیر شود، سفر محقق نشود.‏

‏پس تا خروج از بیت نفس و بیرون رفتن از انانیّت نباشد، سفر الی الله و‏‎ ‎‏هجرت به سوی او محقق نشود، و پیش اهل معرفت، تمام ریاضاتش ریاضت‏‎ ‎‏باطل است. و چون خروج از بیت محقَّق شد، سالک شود، و صبر در این مقام‏‎ ‎‏صبر لله است.‏

و امّا صبر بالله  ‏را دو مقام است: یکی برای سالک ثابت است، و یکی برای‏‎ ‎‏اهل صَحو بعد المَحو.‏

‏و در این جا مراد مقام اوّل است، و آن عبارت از آن است که سالک پس از‏‎ ‎‏خروج از بیت و هجرت الی الله مشاهده کند که تمام حرکات و سکناتش به حول‏‎ ‎‏و قوّۀ خدا است، و خودش دخالت در چیزی ندارد، پس صبر خود را چون هر‏‎ ‎‏چیز خود، بالله داند. و این غیر از اعتقاد یا برهان است، بلکه مشاهده به عیان‏‎ ‎‏است؛ زیرا که اعتقاد و برهان راجع به اهل حجاب است.‏

‏و امّا مقام دوّم که راجع به اهل صَحو است؛ آن پس از آن است که طی‏‎ ‎‏مقامات سلوک شد، و منتهی به فناء کلّی و محو مطلق گردید، پس به عنایت حق‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 418
‏تعالی ارجاع به مملکت خودش کردند برای دستگیری از افتادگان. در این مقام،‏‎ ‎‏وجود او و شوون وجودیّۀ او حقّانی شده، و تمام حرکات و سکناتش در این‏‎ ‎‏مقام بالله است؛ یعنی به وجود حقّانی است. پس او در این مقام عَینُ الله و اُذُن الله ‏‎ ‎‏و یدُ الله است «عَلیٌّ عَینُ الله ِ وَ اُذُنُ الله ِ وَ یَدُ الله ِ».‏‎[2]‎

امّا صبر علی الله ‏ و آن پس از تمکین این مقام است؛ یعنی مقام صبر بالله به‏‎ ‎‏معنی اوّلش. پس سالک چون خود را از مطلق تصرفات بریّ و عاری دید، و تمام‏‎ ‎‏واردات را از حق تعالی دید و متصرّفی در خود و عالَم جز او ندید، پس صبر او‏‎ ‎‏صبر علی الله شود؛ بلکه تمام بلیّات و مصیبات را جلوه های اسماء و صفات بیند.‏‎ ‎‏و همان طور که اهل حجاب بر بلیّات صبر کنند، اینان بر خدا و شوون اسمائیه یا‏‎ ‎‏ذاتیه او صبر کنند.‏

و امّا صبر فی الله ؛ ‏پس آن از برای اهل حضور است که مشاهده جمال‏‎ ‎‏اسمائی کردند. پس در آن مشاهدات و جلوات هر چه صبر کنند و دل را از‏‎ ‎‏استهلاک و اضمحلال نگه دارند، صبر فی الله است.‏

و امّا صبر مع الله ؛ ‏پس آن برای مشاهدین جمال ذات است که از مقام‏‎ ‎‏مشاهدۀ جمال اسمائی بیرون رفته و به مشاهدۀ ذاتی رسیده اند. آنها هر چه در‏‎ ‎‏این جلوات صبر کنند و خودنگهدار شوند، صبر مع الله است. و پس از این، مقام‏‎ ‎‏استهلاک و فناء است که اسم و رسمی از سالک و صبر و سلوک نیست.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 419
وامّا صبر عن الله ‏؛ پس آن صبر مشتاقین و محبوبین جمال است که پس از‏‎ ‎‏ارجاع آنها به مملکت خود ناچار باید صبر کنند، و از جمال جمیل برای اطاعت‏‎ ‎‏خود او محجوب باشند، و این اشقّ مراتب صبر است. و شاید یک معنی ‏«ما‎ ‎اُوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اُوذِیتُ»‎[3]‎‏ همین باشد؛ زیرا هر چه محبّت و عشق زیادتر‏‎ ‎‏باشد، صبر بر مفارقت بیشتر است؛ چنانچه ‏‏علیّ ‏‏ـ علیه السلام ـ نیز گوید: ‏«وَهَبنِی‎ ‎صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ، فَکَیفَ اصبِرُ عَلی فِراقِکَ»‎[4]‎‏ و چون دست کوتاه ما‏‎ ‎‏محجوبان از دراز کردن به شاخسار بلند مقامات اولیاء قاصر است، بیش از این‏‎ ‎‏زبان درازی روا نیست.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 420

  • )) نقل شده که جوانی از اهل محبّت از شبلی دربارۀ صبر، سوال کرد و گفت: کدام صبر سخت تر است؟  آیا صبر برای خدا؟ شبلی گفت: نه. گفت: صبر به خدا؟ گفت: نه. گفت: صبر بر خدا؟ گفت: نه. گفت: وای بر تو پس کدام صبر؟ گفت: صبر از خدا. پس شبلی صیحه ای زد و بیهوش بر زمین افتاد. (احیاءُ علوم الدّین، ج 4، ص 80، فصل فی بیان دواءِ الصبر وما یستعان به علیه؛ شرح منازل السائرین، مولی عبدالرزّاق کاشانی، ص 203ـ202، باب الصبر).
  • )) اشاره است به این فرمایش امیرالمومنین و مولی الموحِّدین علیّ بن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ : «انَا  عَینُ الله ِ، وَ انَا یَدُ الله ِ، وَ انَا جَنبُ الله ِ، وَ انَا بابُ الله ِ» یعنی: من چشم خدا، دست خدا، جنب خدا و باب خدا هستم. اُصول کافی، ج 1، ص 113، باب 23 از کتاب التوحید، ح 8.و نظیر این حدیث است آنچه را که شیخ صدوق(ره) در کتاب التوحید، ص 164، باب 22، ح 1، نقل فرموده است.
  • )) هیچ پیامبری مانند من، اذیَّت نشد. (بحار الانوار، ج 39، ص 56، باب 73، ح 15).
  • )) خداوندا، گیرم که بر عذاب تو صبر کنم، پس چگونه بر فراق تو صبر نمایم؟! (اقبال الاعمال، سیّد بن طاووس(ره)، ص 708، دعای کمیل (رضی الله عنه)).