مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اوّل [در بیان ثمرات صفح و مضرّات انتقام]

‏از بزرگترین کمالات انسانی تجاوز از اشخاصی است که به او بدی کردند. و‏‎ ‎‏صفت عفو و تجاوز، از صفات جمالیه حق تعالی است که اتّصاف به آن تشبّه به‏‎ ‎‏مبادی عالیه است. و کسی که در تحت تربیت ربُّ العالمین واقع شد، و مربوب‏‎ ‎‏ذات مقدّس حق تعالی شد، باید در او از صفات جمال حق ـ جلَّ و علا ـ‏‎ ‎‏جلوه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ حاصل شود، و مرآت جمال جمیل الهی گردد. و از بزرگترین اوصاف‏‎ ‎‏حق، رحمت بر عباد و تجاوز از سیّئات و عفو از خطیئات است.‏

‏و اگر در انسان حظّی از این اوصاف نباشد، در جواب سوال قبر ـ که وقت‏‎ ‎‏بروز سرایر است ـ نتواند گفت: ‏«رَبِّیَ الله ُ» ‏آن گاه که سوال شود: ‏«مَن

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 425
رَبُّکَ»‎[1]‎‏؛ زیرا که انتخاب این اسم در بین اسماء، اشارت به آن شاید باشد که در‏‎ ‎‏تحت تربیت کی بودی، و دست قدرت کی در تو متصرف بود در حیات دنیاوی؟‏‎ ‎‏پس اگر انسان در تحت ربوبیّت ذات مقدّس حق تربیت شده باشد، و ظاهر و‏‎ ‎‏باطنش مربّی به آن تربیت باشد، جواب می تواند دهد. وگرنه،  یا جواب ندهد و‏‎ ‎‏یا ‏«ربّی الشّیطان» ‏و یا ‏«ربّی النفس الامّارة» ‏شاید بگوید.‏

‏و باید دانست که ریشۀ صفح و تجاوز، از ترک حبّ دنیا و نفس، آب‏‎ ‎‏می خورد؛ چنانچه انتقام و غضب بی مورد ـ که در این مقام مقصود است ـ از حبّ‏‎ ‎‏دنیا و نفس و اهمیت دادن به مآرب دنیائی ریشه می گیرد.‏

و از این بیان معلوم شد‏ که صفح از جنود عقل و رحمان و از لوازم فطرت‏‎ ‎‏مخموره است. و ضد آن که انتقام است از جنود جهل و ابلیس و از لوازم فطرت‏‎ ‎‏محجوبه است؛ زیرا که آنان که به فطرت اصلیّه و روحانیّت فطریّۀ خود باقی‏‎ ‎‏هستند، از آلودگی به محبّت دنیا و نفس مبرّی هستند و از تکالب ـ که از خواص‏‎ ‎‏نفس سبعی است ـ عاری و بری هستند.‏

‏وامّا محتجبین به حجاب طبیعت، چون سر و کار با آمال نفسانیّه و مطلوبات‏‎ ‎‏طبیعیّه دارند، بر سر جیفۀ آن تکالب کنند، و قوّۀ غضب خود را در راه طبیعت‏‎ ‎‏خرج کنند، و وسائلی را که خدای تعالی برای خلاص از دام دنیا و طبیعت به آنها‏‎ ‎‏داده، با همان وسائل در دام آن افتند، و به نعمتها و امانتهای خدائی خیانت کنند،‏‎ ‎‏و دست ناپاک نفس امّاره را بر آنها دراز کنند.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 426

  • )) اشاره است به آنچه در روایات سوال قبر از کافر، وارد شده است.(برای مثال نگاه کنید به: بحار الانوار، ج 6، ص 222، کتاب العدل و المعاد، باب احوال البرزخ والقبر (8)، ح 22).