سخنرانی

سخنرانی در جمع مسئولان نظام (ابعاد شخصیت حضرت علی «ع»)

سخنرانی

‏زمان: صبح 23 اسفند 1365 / 13 رجب 1407‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: ابعاد و جامعیت شخصیت حضرت امیر(ع) و تکلیف جمهوری اسلامی در قبال‏‎ ‎‏مخالفتهای دشمنان‏

‏مناسبت: میلاد حضرت علی(ع)‏

‏حضار: رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس دیوانعالی کشور، امام جمعه و استاندار اصفهان و جمع‏‎ ‎‏کثیری از اقشار مختلف مردم و مقامات لشکری و کشوری‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

علی (ع) جامع جمیع صفات متضاده

‏     ‏‏من این عید سعید را به همۀ مسلمین جهان و به ملت بزرگ خودمان و به همۀ مظلومان‏‎ ‎‏در طول تاریخ تبریک عرض می کنم. امیدوارم خداوند در سایۀ عنایات حضرت ولی‏‎ ‎‏عصر و جد بزرگوارش حضرت رسول و حضرت امیر ـ سلام الله علیهما ـ این مملکت و‏‎ ‎‏ممالک اسلامی از شرّ اشرار مصون باشد.‏

‏     دربارۀ حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز‏‎ ‎‏هم حقش ادا نشده است؛ یعنی، این معجزه الهی تا کنون معلوم نشده است که چه‏‎ ‎‏شخصیتی است. همۀ طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصاً در شیعه مذهبها،‏‎ ‎‏این حضرت را به خودشان نسبت می دهند. عرفا، حکما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه‏‎ ‎‏حتی دراویش، صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد‏‎ ‎‏می کنند. آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقی ای که اصلاً اعتقاد به اسلام ندارد،‏‎ ‎‏بلکه مضاد با اوست، مع ذلک، کلمات ایشان را در دیوارها برش استشهاد می کردند و هر‏‎ ‎‏کسی به یک نحو از ایشان اسم می برد. در زورخانه ها به عنوان یک پهلوان، در جنگها به‏‎ ‎‏عنوان یک جنگنده، در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هر جایی که ملاحظه‏‎ ‎‏می کنید به نظر هر یک و هر طایفه ای حضرت یک وضعی دارد و همۀ آنها، او را از‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 222
‏خودشان می دانند، الاّ البته بعضی که اصلاً اعتقاد به اسلام ندارند، لکن مع ذلک، آنی که‏‎ ‎‏باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که‏‎ ‎‏نمی شود در اطراف او آنچه هست صحبت کرد، هر کس به اندازۀ فهم خودش و به اندازۀ‏‎ ‎‏نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است؛ یعنی، ما‏‎ ‎‏نمی توانیم برسیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم. آن‏‎ ‎‏صفات متضاده که در اشخاص نمی شود باشد، در ایشان هست. از همین جهت است که‏‎ ‎‏این صفات متضاده که هست، اینکه هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال می کند که‏‎ ‎‏ایشان او است. کسی که عارف مسلک است و در رأس عرفای عالم واقع شده است، این‏‎ ‎‏آدم در حکومت دخالت دارد، در صورتی که عرفای معروف اصلاً کناره گیری‏‎ ‎‏می کردند. کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشته است مع ذلک، در زهد و تقوا و‏‎ ‎‏کناره گیری از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است، هر کسی‏‎ ‎‏یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تا کنون آن‏‎ ‎‏بعدی که ایشان دارند، آن بعد معنوی ای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است‏‎ ‎‏مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت، دربارۀ ایشان صحبت کردن از هر‏‎ ‎‏ترتیبی که باشد، همۀ این چیزها را دارد، لکن آنچه هست نمی شود صحبت کرد،‏‎ ‎‏نمی توانیم ما صحبت کنیم و لهذا، باید غمض عین کنیم از صحبت دربارۀ ایشان و از‏‎ ‎‏ایشان بخواهیم که ما را هدایت کند و به آن راهی که ایشان هستند، ما لااقل به بعضی اش‏‎ ‎‏برسیم.‏

مکلف بودن به جلوگیری از ایجاد اختلافات

‏     ‏‏اما راجع به مسائلی که مناسب است در این روز گفتن، من کمی اش را عرض می کنم.‏‎ ‎‏ما الآن گرفتاریهای زیادی داریم که همه می دانید و می دانید که همۀ قدرتهایی که هستند‏‎ ‎‏با ما مخالف اند؛ یعنی، قدرتها دست به هم داده اند تا اسلام را که می بینند در اینجاها یک‏‎ ‎‏نمونه ای ازش پیدا شده است، بکوبند و نگذارند که اسلام سربلند کند. ما تکلیفمان چی‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 223
‏هست؟ در این حالی که همه با ما مخالف اند، همه می خواهند همۀ ما را از بین ببرند،‏‎ ‎‏می خواهند ما را برگردانند به آن حالی که یک نفر ـ فرض کنید که ـ سفیر یا مادون سفیر‏‎ ‎‏یک کشوری بتواند همۀ اوضاع ایران را به هم بزند، ما را می خواهند به آن حال‏‎ ‎‏برگردانند، تکلیف ما در این وقت چی است؟ خدا برای ‏‏[‏‏ما‏‏]‏‏ چه راهی معین کرده؟ باز ما‏‎ ‎‏باید بنشینیم با هم مختلف باشیم؟ باز با هم نزاع کنیم؟ حالا من اینکه می گویم نزاع، نه این‏‎ ‎‏که نزاعی هست ولیکن باید جلوگیری کنیم که مبادا باشد. حالا فردا رسانه های گروهی‏‎ ‎‏نگویند که فلانی گفته است که نزاع هست و الآن در ایران جنگ است.‏

‏     یکی از اموری که درصددند که همیشه دامن به آن بزنند، همین که در داخل ایران‏‎ ‎‏نزاع سر قدرت است. اینها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ایران را، نشناختند متصدیان‏‎ ‎‏امور در ایران را. خیال می کنند که یک دسته آن طرف ایستادند، یک دسته هم این طرف‏‎ ‎‏ایستادند، همه دارند تو سر هم می زنند که آن یکی می خواهد قدرت را برای خودش،‏‎ ‎‏این یکی می خواهد قدرت را برای خودش. این برای این است که نظر، نظر مادی است.‏‎ ‎‏وقتی نظر، نظر مادی شد همین طورها هست. اگر ـ خدای نخواسته ـ نظر مادی در بین ماها‏‎ ‎‏حاصل بشود و ما نسیان کنیم خدای تبارک و تعالی را به توجه به دنیا و مقامات، لاعلاج‏‎ ‎‏خواهد شد اختلاف.‏

دنیاطلبی سرمنشأ اختلافات

‏     ‏‏کسانی که توجه به دنیا دارند، نمی شود اختلاف نداشته باشند، هر کسی برای خودش‏‎ ‎‏می خواهد. آنهایی که اختلاف ندارند، آنهایی هستند که به دنیا اعتنا ندارند، آنهایی‏‎ ‎‏هستند که ارزشها را بهش توجه دارند، آنها بینشان اختلاف واقع نمی شود. اگر همۀ انبیا‏‎ ‎‏جمع بشوند و همۀ اولیا جمع بشوند، با هم اختلاف نمی کنند، یک کلمه اختلاف ندارند،‏‎ ‎‏لکن اگر دو تا کدخدا در یک ده باشد اختلاف پیدا می کند. اگر دو عالم باشد ـ روحانی‏‎ ‎‏واقعاً ـ صد عالم روحانی باشد، ممکن نیست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم‏‎ ‎‏باشد یا دو صورت عالم باشد که بخواهد دکان درست کند برای خودش، شکی نیست که‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 224
‏با عالم دیگری که باز آن هم همین جور است اختلاف پیدا می شود. و همین طور چنانچه‏‎ ‎‏سران یک کشوری برای خدا کار بکنند، اینها اختلاف نخواهند پیدا کرد و باید توجه کنند‏‎ ‎‏که گمان نکنند که مأمون اند از این که به راه ابلیس بروند. هیچ امری یکدفعه نمی شود،‏‎ ‎‏بتدریج، یک قدم یک قدم انسان را می کشانند به جهنم. از ابتدا نمی آید نفس اماره انسان‏‎ ‎‏بگوید بیا برو جهنم، یا ابلیس بگوید بیا برو جهنم، یا نفس اماره بگوید یاالله پا شویم دعوا‏‎ ‎‏راه بیندازیم، نخیر؛ ابتدائاً، از اول شروع می شود یک قدم جلو می رود، آدم ازش غفلت‏‎ ‎‏می کند، تبعیت می کند، یک قدم دیگر جلو می رود، یک وقت می بیند که سر از این‏‎ ‎‏بیرون آورد که با هم دارند اختلاف می کنند.‏

‏     آیا تکلیف ما این نیست که جلوی این اختلافات را بگیریم؟ تکلیف شرعی ما،‏‎ ‎‏تکلیف عقلی ما، تکلیف وجدانی ما این نیست که نگذاریم یک وقت ـ خدای نخواسته ـ‏‎ ‎‏بین اقشار اختلاف پیدا بشود؟ او به این است که هواهای نفسانی کم بشود، غیر از این‏‎ ‎‏راهی ندارد. اگر هواهای نفسانی در کار باشد، این منجر به اختلاف می شود، ولو اینکه هر‏‎ ‎‏مقدار هم یک نفری آدمی باشد که به ظواهر خیلی اعتقاد داشته باشد و خیلی هم دنبال‏‎ ‎‏ظواهر باشد، لکن وقتی که در قلبش هوای نفسانی باشد قهراً آن هوای نفسانی او را دنبال‏‎ ‎‏می کند. این هوای نفسانی در همه هست، تعرضش نمی شود کرد، لکن بعضیها مهار‏‎ ‎‏می کنند و بعضیها مهار نمی کنند. اینکه می گویم در همه، یعنی همۀ مردم متعارف نه‏‎ ‎‏اولیای خدا.‏

‏     ما باید فکر این معنا باشیم که در این کشور یک وقت ـ خدای نخواسته ـ بتدریج‏‎ ‎‏اختلاف واقع نشود. همه پشتیبان هم باشیم. بنابراین، دندان روی جگر بگذاریم و هوای‏‎ ‎‏نفسانی را زیر پا بگذاریم و با هم خوب بشویم. اگر در قلب هم یک چیزی هست که الان‏‎ ‎‏نمی تواند یک آدمی جلویش را بگیرد، ولی در عمل قدرت دارد به اینکه جلویش را‏‎ ‎‏بگیرد، جلویش را بگیرد. امروز تأیید همۀ قشرها بر همۀ ما لازم است؛ ما باید از مجلس‏‎ ‎‏طرفداری بکنیم، مجلس هم باید از همۀ ملت طرفداری بکند؛ ما باید طرفدار دولت‏‎ ‎‏باشیم، دولت هم باید به ملت خدمت بکند. ما باید از همۀ قوایی که الآن هستند تبعیت‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 225
‏کنیم به اندازه ای که باید بکنیم و پشتیبانی کنیم ازشان به اندازه ای که باید بکنیم، آنها هم‏‎ ‎‏باید از هم پشتیبانی بکنند. یک دسته بیایند بخواهند یک طرف بکشند، یک دسته هم‏‎ ‎‏یک طرف دیگر بکشند ـ در حالی که نیست الآن، این طور دارند می گویند ـ اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ یک جرقه ای پیدا بشود، دنیا این را بزرگ خواهد کرد تا آنجایی که بگویند‏‎ ‎‏ایران الآن دیگر هیچ چیز درش نیست.‏

‏     الآن شما ملاحظه می کنید که رسانه های گروهی تمام چیزهایی که در ایران، چیزهای‏‎ ‎‏خوبی که در ایران هست، اگر صحبت کنند به طور برق آسا ازش می گذرند و تهمت‏‎ ‎‏می زنند و سر آن تهمت ایستادگی می کنند. جنگ واقع می شود، می بینید که الآن‏‎ ‎‏پیروزیهای بزرگ واقع شده است، این را همچو می برندش و همین طور کنارش‏‎ ‎‏می گذارند؛ اول که اصل را ذکر نمی کنند، بعد هم ‏‏[‏‏می گویند که کسی‏‏]‏‏ این را گفت، آن‏‎ ‎‏هم او را گفت و تا حالا تأییدی ازش نشده! خبرگزاریهایشان می آیند اینجا، آنهایی که‏‎ ‎‏اغراض دارند یک چیزی انبار می کنند و می فرستند آنجا و آنها هم می دانند که اینها انبار‏‎ ‎‏کردند و فرستاده اند، مع ذلک، می گویند که «ایران چه شده، چه شده، چه شده، دلیل ما‏‎ ‎‏آن کسی است که مخالف با ایران هست، آن مخالف با ایران این طوری گفته، درست‏‎ ‎‏است لابد». برای این است که دنبال این هستند که یک چیزی از ما پیدا کنند و بزرگش‏‎ ‎‏کنند و ما را در داخل به هم بریزند.‏

‏     عقل ما و دیانت ما و اسلام و همه چیز اقتضا می کند که حالا وقتی بنا شد که همه با ما‏‎ ‎‏بدند، با هم خوب بشویم، طرفدار هم باشیم؛ ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار‏‎ ‎‏ارتش باشد و همۀ ارگانها طرفدار هم باشند. این نخواهد ارتش را از بین ببرد، آن نخواهد‏‎ ‎‏سپاه را از بین ببرد، آن نخواهد دولت را از بین ببرد، آن نخواهد قوۀ قضایی را از بین ببرد،‏‎ ‎‏همه باید با هم باشند.‏

‏     این یک تکلیف الهی ـ شرعی است به عهدۀ ما و به عهدۀ همه ملت. البته در موقع اگر‏‎ ‎‏ـ خدای نخواسته ـ یک وقت ما ببینیم که می خواهد یک همچو چیزی واقع بشود،‏‎ ‎‏تکلیف شرعی مان این است که با هر ترتیبی که می شود جلویش را بگیریم ولو به افشا‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 226
‏کردن، ولو به این که یک نفری را قربانی کنیم برای یک ملت، یک دسته ای را قربانی‏‎ ‎‏کنیم برای یک ملت.‏

‏     من دارم به شما آقایان عرض می کنم، همه توجه به این داشته باشید که دنبال اختلاف‏‎ ‎‏نروید. فردا ممکن است که انتخابات پیش بیاید، خوب، در موقع انتخابات البته صحبتها‏‎ ‎‏خواهد شد، دنبال این نروید که به هوای نفسانی خودتان برای خودتان درست کنید.‏‎ ‎‏می خواهد یک قضیه ای واقع بشود در ایران، دنبال این نباشید که به نفع من باشد، آن‏‎ ‎‏یکی بگوید به نفع من باشد، این مبدأ اختلاف است. انبیا و اولیا و کسانی که وارسته از دنیا‏‎ ‎‏هستند، این معانی را ندارند. شما هم اگر تبعیت از انبیا دارید، تبعیت از امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ دارید، باید این معنا را نداشته باشید. امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ تمام‏‎ ‎‏دنیا پیشش هیچ بوده.‏

‏     من گاهی فکر می کردم که حضرت امیر و همین طور در بین انبیا هم همین طور، در‏‎ ‎‏بین ائمه هم همین طور گاهی از خودشان تعریف می کنند، این چیه؟ این مبدأش همانی‏‎ ‎‏است که خدای تبارک و تعالی به آدم گفت، وادارش کرد به اینکه آن اسمایی را که خدا‏‎ ‎‏به او تعلیم کرده است، امر بهش کرد که باید بگویی. اگر این امر را نکرده بود آدم‏‎ ‎‏نمی گفت. اینها مأمورند که چون مقام، مقام بزرگی است به مردم معرفی کنند این مقام را‏‎ ‎‏برای تبعیت مردم، نه برای اینکه می خواهند خودشان را چه بکنند. حضرت امیر که در‏‎ ‎‏بسیاری از جاها از خودش تعریف می کند که من اعتنای به دنیا ندارم، او مأمور است این‏‎ ‎‏را بگوید، بهش هم سخت است این. انبیای دیگر هم که از خودشان یک چیزی صحبت‏‎ ‎‏می کردند برای اینکه این راه هدایت بوده است، نه برای اینکه برای خودشان بوده؛ راه‏‎ ‎‏هدایت به عالم غیب بوده. مثل یک طبیبی که هیچ هوای نفس ندارد، لکن می بیند که اگر‏‎ ‎‏طب خودش را نشان ندهد مردم به مرض می افتند، به یک مرضی می افتند، این مجبور‏‎ ‎‏می شود در عین حالی که نمی خواهد از خودش تعریف کند، از طب خودش یا اینکه من‏‎ ‎‏متخصص در این امرم، تعریف کند.‏

‏     دو جور تعریف داریم: یک وقت این است که آدم تعریف می کند می خواهد‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 227
‏خودش را نشان بدهد، این ابلیس است. یک وقت از خودش تعریف می کند برای اینکه‏‎ ‎‏هدایت کند دیگران را، این نفس رحمن است. حضرت امیر که می فرماید که من، قسم‏‎ ‎‏می خورد به این که اگر همۀ دنیا و چه را به من بدهند، من ظلم حتی به آن طور نمی کنم،‏‎ ‎‏این وادار شده است از طرف خدای تبارک و تعالی به اینکه این را بگوید تا مقام معلوم‏‎ ‎‏بشود، مردم تبعیت کنند، مثل همان طبیب می ماند. نمی خواهد خودنمایی کند مثل امثال‏‎ ‎‏ماها که اگر ـ فرض کنید ـ یک شعری بلد هستیم می خواهیم خودنمایی کنیم که من آنم که‏‎ ‎‏شعر گفتم، اگر یک درسی خواندیم خودنمایی کنیم که من آنم که درس خواندم. او‏‎ ‎‏می خواهد هدایت کند مردم را به راهی که غیر از این نمی شود و لهذا، در عین حالی که‏‎ ‎‏برایش مشکل است، می گوید.‏

‏     رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در عینی که برایش مشکل بود که حضرت‏‎ ‎‏امیر را معرفی کند و راه هدایت را به مردم بگوید، برای اینکه می دید ممکن است یک‏‎ ‎‏وقت اختلاف بشود، مع ذلک، خدا الزامش کرد که باید بگویی، اگر نگویی کاری‏‎ ‎‏نکردی، اینها الزامی است. اینکه در لسان ائمه می بینید که از خودشان تعریف می کنند‏‎ ‎‏گاهی، این یک الزامی است که از طرف غیب بر آنها شده است که باید این کار را بکنید،‏‎ ‎‏مردم طبیب را بشناسند. مردم یک ظاهری می بینند که ظاهر این و آن یکی مثل هم است،‏‎ ‎‏گاهی هم می بینند که خوب، این آدم هم می کشد، این مأمور است که به آنها بفهماند که‏‎ ‎‏این آدمکشی چی است و راه هدایت این است؛ مثل همان طبیب.‏

‏     اگر ما یک شمه ای از این معنا پیدا بکنیم که اگر هم معرفی می خواهیم خودمان را‏‎ ‎‏بکنیم ـ ما نباید بکنیم البته، ما همچو مأموریتی نداریم، لکن اگر بخواهیم بکنیم ـ برای‏‎ ‎‏این باشد که هدایت مردم، اگر دیدید برای خود است بدانید که دست شیطان در کار‏‎ ‎‏است. اگر دیدید که یک وقتی ما مخالفت می کنیم با رئیس جمهور، یا شما مخالفت‏‎ ‎‏می کنید، بدانید که برای خدا نیست، دست ابلیس در کار است. و همین طور اگر از دولت،‏‎ ‎‏اگر ما از دولتی که الآن دارد خدمت می کند و خدمتش هم شایان است و مورد اعتماد‏‎ ‎‏است، ما بخواهیم تکذیب بکنیم، بدانید که دست شیطان در کار است، برای خدا نیست.‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 228
‏اگر بخواهیم از ارتش بدگویی کنیم، بدانید دست شیطان در کار است، از سپاه بکنیم‏‎ ‎‏بدانید دست شیطان در کار است، دست الهی نیست.‏

مصالح اسلام و مسلمین

‏     ‏‏میزان را خود انسان در باطنش غالباً می فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم میزان دارد. این‏‎ ‎‏آدمی که در رأس یک امری واقع هست، پیش خودش یک وقت شاید فکر کند که اگر‏‎ ‎‏این امر دست آن یکی باشد، بهتر از من است، ببینید راضی هست واقعاً بین خودش و‏‎ ‎‏خدای خودش که او باشد و خودش نباشد؟ اگر دید راضی هست به این امر، بداند که‏‎ ‎‏یک چیزی از عالم غیب درش هست و اگر راضی نیست بداند که عیب درش هست،‏‎ ‎‏نفسانیت درش هست. البته ما نمی توانیم از نفسانیت خودمان را به طور مطلق جلوگیری‏‎ ‎‏کنیم، ما همچو قدرتی نداریم، اما قدرت این را داریم که جلوی خودمان را بگیریم اظهار‏‎ ‎‏نکنیم. قدرت نداریم اگر با یک کسی واقعاً مخالفیم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته‏‎ ‎‏باشیم، اما قدرت این را داریم که در مقام عمل، در مقام اظهار نکنیم این کارها را. و ما‏‎ ‎‏امروز مکلف شرعی هستیم، تکلیف الهی است که اگر در دلمان بعضیمان از بعضیمان‏‎ ‎‏خوشش نمی آید در مقام عمل، در مقام ذکر، در مقام تبلیغ، برخلاف نفس خودش عمل‏‎ ‎‏بکند. این یک امری است که قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لکن عمل را،‏‎ ‎‏فعل را قدرت دارد و لهذا، خدا از انسان مؤاخذه می کند. مؤاخذه نمی کند که چرا در قلب‏‎ ‎‏تو این واقع نشد، حالا نقص ‏‏[‏‏است برای‏‏]‏‏ انسان، اما این مؤاخذه این طوری ندارد. اما‏‎ ‎‏می توانستی در عین حالی که خوش نیستی با این، دوست نداری این را، ذکر نکنی، این را‏‎ ‎‏قدرت داری، نکردی معاقبی.‏

‏     امروز قضیۀ شخصی نیست که یک کسی معصیت خدا را می کند و معاقب است، این‏‎ ‎‏به اندازۀ شخصیت خودش و به اندازۀ حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با‏‎ ‎‏هم بکنیم، قضیۀ یک ملت در کار است، قضیۀ ملتهای اسلامی در کار است، قضیۀ اسلام‏‎ ‎‏در کار است، قضیۀ ارزشهای الهی در کار است. این جرمش غیر آن جرمی است که کسی‏

صحیفه امامجلد 20صفحه 229
‏تو خانه اش نشسته، یک معصیتی می کند، آن هم جرم است. اما کسی مخالفت بکند با‏‎ ‎‏یک کسی که دارد خدمت به خلق می کند، این غیر آن جرمی است که مخالفت بکند با‏‎ ‎‏یک شخصی که در بین خانه خودش ـ فرض کنید که ـ در عایله خودش می کند، آن هم‏‎ ‎‏جرم است. اما این جرم از آن جرم خیلی بالاتر است و این یک چیزی است که مشکل‏‎ ‎‏است خدای تبارک و تعالی انسان را ببخشد.‏

وجوب حفظ وحدت

‏     ‏‏امروز خیلی تکلیف به عهدۀ ماست، تکلیفهای شاق هم به عهده ماست. امروز‏‎ ‎‏شمایید و همۀ عالم دشمن شما الاّ معدود، البته بین ملتها زیاد هست به شما توجه دارند.‏‎ ‎‏اما دولتها معدودی هستند که مخالف با شما نیستند، همه مخالف اند. اگر ما هم بخواهیم‏‎ ‎‏خودمان با هم مخالفت کنیم، این یک جرمی است که تا ابد به عهدۀ ما خواهد ماند و‏‎ ‎‏برای ما یک جرم ابدی ثابت خواهد شد، یک روسیاهی ابدی پیش خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی برای ما پیدا خواهد شد.‏

‏     حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در بسیاری از اموری که برایش خیلی سخت بود، دندان‏‎ ‎‏روی جگر می گذاشت و موافقت می کرد برای مصالح کلی، برای مصالح اسلام. ما اگر‏‎ ‎‏تبعیت از او داریم باید این طور باشیم، اگر یک مقدار هم تبعیت داریم، یک مقداری‏‎ ‎‏همین طور باشیم. در هر صورت، آنی که در یک همچو موقعی برای ما باید خیلی مورد‏‎ ‎‏نظر باشد، اینکه الآن دارند از اطراف دنبال این می روند که ما را از باطن از بین ببرند؛ در‏‎ ‎‏داخل ما را خرد کنند، نتوانستند در خارج بکنند، نقشه ها همه نقش برآب شد و از بین‏‎ ‎‏رفت. لکن حالا الآن این نقشه، نقشۀ مهمی است که می خواهند در داخل، هی چیزهایی‏‎ ‎‏می گویند «در کجا چی واقع شده، معلوم شد چه شده است، کی با کی دعوا دارد، کی با‏‎ ‎‏کی چی دارد» و اینها تأثیر دارد. چنانچه توجه نکند انسان به خدای تبارک و تعالی، از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی در واقع نخواهد این را که انسان را از این شرها نجات بدهد، ممکن‏‎ ‎‏است انسان در دام بیفتد.‏


صحیفه امامجلد 20صفحه 230
‏     و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستیم ان شاءالله ، و امیدواریم خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی همه را تأیید کند و همۀ شما دیگری را تأیید کنید، همۀ ملت دولت را تأیید کند،‏‎ ‎‏دولت همۀ ملت را تأیید کند و مجلس و همین طور همه با هم باشند تا ان شاءالله ، خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی قدرت بدهد به همه و توجه کند به همه و این ملت را از شرّ اشرار نجات‏‎ ‎‏بدهد. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 20صفحه 231