گفتگو

گفتگو با علی امینی (بررسی مشکلات و نابسامانی های جامعه)

گفتگو[1]

‏زمان:‏‎ ‎‏ساعت 30 / 12، 1 دی 1340 / 13 رجب 1381 ‏

مکان: قم، منزل امام 

‏موضوع: بررسی مشکلات و نابسامانیهای جامعه ‏

‏مناسبت: میلاد حضرت علی ـ علیه السلام ‏

‏مخاطب:‏‏ امینی، علی (نخست وزیر)‏

‏     ‏‏امام: حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیّته.‏‎[2]‎‎ ‎

صحیفه امامجلد 21صفحه 482
‏هر انسانی مسئولیتی دارد و انسانها مسئول آفریده شده اند. این مسئولیت با توجه به‏‎ ‎‏شرایط زمانی و مکانی و نسبت به افراد فرق می کند. مثلاً مسئولیت فرد عادی، با یک فرد‏‎ ‎‏عالم؛ مسئولیت یک فرد بازاری، با یک فرد نخست وزیر، مساوی نیست. هر کس که مقام‏‎ ‎‏بالاتری دارد مسئولیت بیشتری دارد. حالا که شما نخست وزیر هستید، مسئولیت شما با‏‎ ‎‏یک فرد عادی مساوی نیست. این کشور، نخست وزیران فراوانی به خود دیده است.‏‎ ‎‏بعضی از این نخست وزیرها خدمت کردند به مردم و در بین مردم، الآن هم حرمتی‏‎ ‎‏دارند، یک منزلتی دارند. بعضی ها هم خیانت کردند. شما سعی کنید از آن‏‎ ‎‏نخست وزیرهای «ملعون» نباشید؛ از نخست وزیرهای «مرحوم» باشید. من راجع به دولت‏‎ ‎‏و راجع به مسائل حوزه چند مطلبی داشتم، خواسته هایی داشتم و نظریاتی داشتم. در‏‎ ‎‏زمان حیات آیت الله بروجردی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ پیشنهاداتم را به ایشان منتقل‏‎ ‎‏کردم؛ و نوشتم که ایشان به دولت برسانند؛ نمی دانم ایشان به دولت نرساندند، یا ایشان به‏‎ ‎‏دولت رسانیدند اما دولت عمل نکرد. من از تقوای آیت الله بروجردی بعید می دانم که‏‎ ‎‏یک مسائلی که در رابطه با سرنوشت مسلمین بود نرسانده باشند. تحقیقاً ایشان‏‎ ‎‏رسانیده اند، دولت بوده که به این درخواستها عمل نکرده. حالا شما به عنوان مسئول‏‎ ‎‏دولت آمده اید از حوزه و از روحانیت نظر می خواهید راجع به اوضاع کشور! من چند‏‎ ‎‏مسأله می گویم و جدّاً می خواهم که به آنها عمل شود: اولین مسأله اینکه این حوزه که‏‎ ‎‏شما آمده اید، طلاب و علما اینجا زندگی می کنند، با حداقل ‏‏[‏‏لوازم‏‏]‏‏ زندگی. آنها برای‏‎ ‎‏دین مردم و تربیت مردم فعالیت می کنند؛ تا کشور را از نظر معنوی، از نظر اخلاقی تربیت‏‎ ‎‏کنند. اینها در واقع خدمتگزاران بی مزد و مواجب کشور هستند. هیچ توقع و انتظاری هم‏‎ ‎‏از دولت ندارند. تنها خواست آنها این است که مورد اذیت واقع نشوند. اما آن چهار نکته‏‎ ‎‏اصلی که مورد نظر بود: اول مسألۀ دانشگاههاست. من نمی دانم چه ارتباطی بین بی دینی‏‎ ‎‏و خلاف اخلاق با دانشگاهها وجود دارد؟ چه ارتباطی بین این دو مسأله هست؟ آنها که‏‎ ‎‏دانشگاه می روند و از دانشگاهها فارغ التحصیل می شوند، واقعاً از نظر اخلاقی و دینی‏‎ ‎‏بسیار ضعیف هستند. واقعاً ضد اخلاق و ضد دین مطرح می شوند. چه ارتباطی بین این‏‎ ‎
صحیفه امامجلد 21صفحه 483
‏مسأله هست، من هنوز پی نبردم. ببینید این وضعیت از اساتید اینها هست؟ از محیط‏‎ ‎‏دانشگاه است؟ از وضعیت دولت است؟ بالاخره از هر منشأ هست جلوگیری کنید. این‏‎ ‎‏دانشگاه شوخی نیست. اگر کتابهایشان بدآموزی دارد، اگر معلمین آنها بدآموزی دارند،‏‎ ‎‏اگر محیط دانشگاه اینطوری است، باید به این جوانها رسید. اینها سازندگان آیندۀ کشور‏‎ ‎‏ما هستند». ‏

‏[‏‏امینی: تقصیرش با شماست. مسئولیت به عهدۀ روحانیت است.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: مگر روحانیت می خواهد افراد بی دین بار بیایند؟ مخالف مسائل اخلاقی بار‏‎ ‎‏بیایند، ضداخلاق بار بیایند؟ ‏

‏[‏‏امینی: نه! منظور من این نیست. منظور من این است که در پدیدآمدن این مسأله، روحانیت مسئولیت‏‎ ‎‏دارد. وقتی این روش جدید آموزشی وارد کشور ما شد، آن موقع در کشور ما جز روحانیون، افراد‏‎ ‎‏باسوادی وجود نداشتند. رشتۀ تعلیم و تربیت، بسته به روحانیت بود. بعد از تأسیس دانشگاه و بعد از‏‎ ‎‏روی کار آمدن نظام تحصیلی جدید، روحانیون به جای اینکه بیایند همکاری کنند و سر نخ را به دست‏‎ ‎‏بگیرند رفتند در حوزه ها و مساجد گوشه نشین شدند؛ و افراد غیر شایسته جایگاه اینها را گرفتند. من‏‎ ‎‏اعتراف می کنم که در بین استادان دانشگاه از هر صنفی وجود دارد حتی از گروهها و اقلیتها و غیراقلیتها.‏‎ ‎‏این هم مسئولیتش به عهدۀ آقایان روحانی است.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: آقا! می دانید آن موقع حکومت دست کی بود؟‏

‏[‏‏امینی: مشخص است، تأسیس دانشگاه برمی گردد به سال 1313 حاکم مشخص بود؛ معیّن بود.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: شما نمی توانید بگویید، ولی من می توانم بگویم. آن موقع حکومت دست‏‎ ‎‏رضاخان بود. و می دانید که رضاخان دست نشاندۀ انگلستان بود. اجنبی ها رضاخان را‏‎ ‎‏روی کار آورده بودند. شما آقای امینی! می فرمایید آقایان علما می آمدند با فردی که‏‎ ‎‏دست نشاندۀ اجنبی بود همکاری می کردند و دست به دست او می دادند؟ نه! علما هرگز‏‎ ‎‏این کار را نمی کردند و نمی کنند. آنها در انتظار این بودند که یا توان و امکاناتی به دست‏‎ ‎‏آورند تا خودشان حکومت را اداره کنند، یا اگر چنین توانی نداشتند در انتظار بنشینند؛ در‏‎ ‎‏خانه شان، در مساجد، در حوزه ها و در جاهایی که تماسی با حکومت نداشته باشد.‏‎ ‎


صحیفه امامجلد 21صفحه 484
‏بنابراین از روی حساب نمی توانستند با حکومت دست نشاندۀ اجنبی همکاری کنند. ‏

‏[‏‏امینی: دولت در خدمت علماست. ما وظیفه داریم که آقایان هر چه فرمودند اجرا کنیم. حالا، از جمعی‏‎ ‎‏از استادان درخواست شده که در کتابهای درسی تجدیدنظر کنند. در جمع استادان، بعضی از چهره های‏‎ ‎‏روحانی هم هستند، اینها مأمور شده اند که در اصلاح کتابهای درسی گامی بردارند. به نظر حضرت‏‎ ‎‏عالی هم خواهد رسید». ‏‏]‏

‎     ‎‏امام: خانواده، مبنای جامعۀ ماست. اگر خانواده ها ـ از نظر اخلاقی ـ متزلزل شوند،‏‎ ‎‏تمام جامعۀ ما متزلزل خواهد شد. در رابطه با مسائل خانواده، دو مسأله مطرح است: یکی‏‎ ‎‏مسائل بی بند و باری ها، و بعد این ادعای تساوی حقوق ‏‏[‏‏زن و مرد‏‏]‏‏، و پاره ای از مسائلی‏‎ ‎‏که امروز مطرح است.‏

‏     اینها چه می گویند؟ اینها چه ادعایی دارند؟ اینها مگر ایرادی به اسلام دارند؟ اگر‏‎ ‎‏چنین است ما تکلیفمان را روشن کنیم، تکلیف آنها را هم روشن کنیم. اگر یک ضعفهایی‏‎ ‎‏هست؛ یا خلاف عدالتهایی از نظر اجرایی در کار هست شما حلش کنید تا کار به این‏‎ ‎‏وضعیت نکشد.‏

‏[‏‏معاون مذهبی نخست وزیر، آقای شریف الزمانی: بله آقا! اینها تعداد انگشت شماری از زنان هستند،‏‎ ‎‏اینها مشهور هستند، تعداد ایشان از تعداد انگشتان دست بیشتر نیست! بچشم! ترتیبی داده می شود.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: رسیدگی به ازدواج و طلاق در محضرها هم لازم است. من به مسئولین امور‏‎ ‎‏اطلاع داده ام که مسألۀ طلاق خیلی مهم است. شرایطی که در ازدواج هست، خیلی سهل‏‎ ‎‏است، اما در رابطه با طلاق خیلی سخت گرفته شده. در مسألۀ طلاق، باید دو نفر شاهد‏‎ ‎‏عادل حضور داشته باشد؛ بعد نصیحتی صورت بگیرد. حتی الامکان سعی شود کانون‏‎ ‎‏گرم خانواده متلاشی نشود. ولی این آقایان و محضریها برای اینکه به حق ثبت خودشان‏‎ ‎‏برسند، تا یک زنی مراجعه می کند و از شوهرش شکایت می کند فوری کاری می کنند که‏‎ ‎‏طلاق صورت بگیرد ـ بی آنکه این صیغۀ طلاق را پیش دو نفر عادل بخوانند ـ در نتیجه،‏‎ ‎‏آن خانم هم خیال می کند طلاق گرفته می رود؛ در حالی که طلاق نگرفته، در واقع امر‏‎ ‎‏می رود و ازدواج می کند، و این پایۀ یک امر نامشروع قرار می گیرد؛ و به این ترتیب‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 485
‏جامعه از نشر مسائل ‏‏[‏‏خلاف‏‏]‏‏ عفت، به این روز می افتد که می بینید.‏

‏[‏‏مسألۀ دیگری که امام در اینجا مطرح فرمودند، مسألۀ رسیدگی به امور مردم بود. مردم در ناراحتی به‏‎ ‎‏سر می بردند. آن سال، سال سختی بود. زمستان بسیار سردی داشت. معروف بود که در همدان تعدادی‏‎ ‎‏از بی بضاعتها از سرما خشکیدند.‏‏]‏

‎     ‎‏امام: به وضع مردم برسید. خانواده های گرفتار زیاد هستند، باید با آنها کنار بیایید. به‏‎ ‎‏اینها کمک کنید، نه اینکه همیشه به فکر خودتان باشید.‏

‏[‏‏هنگام ظهر بود، نخست وزیر می خواست برود. امام تعارف کردند: با نان و پنیر طلبگی قناعت کنید!‏‎ ‎‏شریف الزمانی گفت: منظور آقا این است که با علما هم غذا شوید تا ببینید آقایان علما چه می کشند!‏‎ ‎‏بعد‏‏ ‏‏[‏‏نخست وزیر‏‏]‏‏ گفت: نه! ما در سالاریه مهمان هستیم؛ اگر حضرت عالی هم افتخار دهید، اتومبیل‏‎ ‎‏می فرستیم، ناهار تشریف بیاورید. آقا فرمودند: نه! من معذور هستم، نمی توانم. نخست وزیر رفت.‏‏]‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 21صفحه 486

  • ـ آقای عقیقی بخشایشی، یکی از شاهدان دیدار آقای امینی با امام خمینی، دربارۀ این دیدار چنین توضیح داده است: روز 13 رجب برابر با بیستم دی ماه 1340 که روز ولادت حضرت علی ـ علیه السلام ـ بود، نزدیک ظهر که از درس  برمی گشتم، دیدم یک جمعیتی به طرف باغ قلعه می روند. لباسهای آنها و وضعیت ظاهرشان با مردم قم تفاوت داشت.  کنجکاو شدم، پرسیدم:      «این آقایان کی هستند؟ دسته جمعی کجا می روند؟» گفتند: «نخست وزیر است که به منزل حاج آقا می رود». از روی  کنجکاوی به این فکر افتادم که من هم همراه اینها بروم ببینم چه خبر است؟! چه صحبتهایی می کنند؟!     ... آنها، حدود ده، یازده نفر بودند. جمعی هم از مسئولین شهر، از فرمانداری، رئیس سازمان امنیت ـ شخصی بود به  نام قلقسه ـ و برخی از متولیان آستانه همراه آنان بودند. آنها وقتی وارد شدند من هم وارد حیاط منزل حضرت امام ـ آن  موقع «حاج آقا» می گفتیم ـ شدم. حاج آقا در همان اتاقی که صبح خدمت ایشان رسیده بودیم، نشسته بودند. اتاقی که از  نظر فرش بسیار ساده بود و می توان گفت محقر بود. باز همان نُقلها و پذیرایی بسیار ساده معمول بود.     نخست وزیر، وقتی که وارد شد، یادم می آید که حاج آقا، نیم خیز، نه تمام قد، با ایشان دست دادند. نخست وزیر بغل  دستِ حاج آقا نشست. بقیۀ افرادی که همراه آمده بودند هم نشستند. دو دقیقه نگذشته بود که حاج آقا پسندیده ـ اخوی  بزرگ حاج آقا ـ وارد شدند. حاج آقا تمام قد بلند شدند و حاج آقا پسندیده را بین خودشان و نخست وزیر جای دادند و  صحبتها شروع شد.     من به این فکر افتادم مسائلی را که در آن روز دیدم به رشتۀ تحریر درآورم. آن موقع، دو یا سه نشریۀ مذهبی در  ایران منتشر می شد. یکی روزنامۀ «وظیفه» با مدیریت سید محمدباقر حجازی، و یکی هفته نامۀ «ندای حق» با مدیریت  سید حسن عدنانی؛ و یکی هم نشریۀ «نور و دانش» بود ـ که مذهبی بودنش چندان مشخص نبود ـ این نشریه از طرف  انجمن تبلیغات اسلامی ـ به سرپرستی دکتر عطاءاللّه شهاب پور ـ چاپ و منتشر می شد. تنها نشریه ای که احتمال می دادم  چنین مسائلی را چاپ کند، هفته نامۀ «ندای حق» بود. من با زبان طلبگی و خیلی ساده، وقایع آن روز را نوشتم و برای  نشریه فرستادم. آنها هم با سانسور پاره ای از مطالب ـ مطالب مربوط به رضاخان را سانسور کردند ـ بقیه را چاپ کردند.  این نشریه، چهارشنبه ها منتشر می شد.(خاطرات 15 خرداد (تبریز) جلد 3، قسمت دوم، ص 92، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی. ضمناً نشریۀ ندای حق،  13 / 10 / 1340، سال دوازدهم، ش 15، ص 1 و 4، شرح دیدار را با تفاوتهایی در متن اظهارات طرفین نقل کرده است).
  • ـ کلکم راع و کلکم مسؤول: تمامی شما وظیفه سرپرستی دارید و همه تان مسئولید. (بحارالانوار، ج 72، ص 38).