اسدالله تجریشی

خاطره ای از آقای منتظری

‏هنگامی که من در زندان با آقای منتظری‏‏ هم بند و هم اتاق بودم، به‏‎ ‎‏ایشان گفتم: آقای مرتضی مطهری‏‏ چطور آدمی است؟ گفت: خیلی‏‎ ‎‏خوب. گفتم: آخه به ما گفته بودند کتابهای ایشان را نخوانید. گفت :‏‎ ‎‏ بی خود گفته اند . بعد به من گفت بنشین تا قضیه ای را برایت تعریف‏‎ ‎‏کنم‏‎[1]‎‏. گفت : با مرتضی مطهری در فیضیه کنار هم حجره داشتیم. خیلی‏‎ ‎‏فقیر و بیچاره بودیم. گاهی اوقات که به حمام نیاز داشتیم و می خواستیم‏‎ ‎‏غسل کنیم، پول نداشتیم. می رفتیم حمام و حمامی چوب خط می زد. بعد‏‎ ‎‏که شهریه مان را می گرفتیم، می رفتیم حساب می کردیم.‏

‏آقای مطهری‏‏ شبها نماز شب می خواند. هی به من تأکید می کرد تو‏‎ ‎‏هم پاشو نماز بخوان. ولی من چون آنجا آب نبود و باید از پله ها پایین‏‎ ‎‏می آمدم و می رفتم تو رودخانه و خیلی زحمت داشت، نمی خواندم.‏

‏یک شب که تو حجره خوابیده بودم، گویا نیمه های شب، بین خواب‏‎ ‎‏و بیداری بودم دیدم در حجره باز شد. یک آدم بسیار نورانی وارد شد.‏‎ ‎‏من مبهوت شده بودم. از رختخواب بلند شدم و نشستم، ایشان را نگاه‏‎ ‎‏می کردم. وارد که شد یک نامه روی دستش بود که نوشته بود: « علی‏‎ ‎‏منتظری؛‏‏ هذا برائت من النار» این نوشته عین تابلوهای نئون درخشش‏‎ ‎‏داشت. گفت : من از خدمت امیرالمؤمنین علی (ع) سفیرم. از نزد او‏‎ ‎‏آمدهام پیش تو و این امان نامه را حضرت امیر برای تو نوشته است. زیر‏‎ ‎‏نامه هم نوشته شده بود «علی ابن ابیطالب» گفتم : تو که هستی؟ گفت :‏‎ ‎‏ من، عثمان بن حنیف هستم. یک آفتابهِ آب دستش بود که به من داد و‏‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 99
‏گفت: حسینعلی بلند شو نماز شب بخوان. برایش عذر آوردم که‏‎ ‎‏نمی توانم بروم پایین وضو بگیرم. گفت : برایت آب آورده ام. آفتابه را‏‎ ‎‏گذاشت و رفت. چند دقیقه ای گذشت. دیدم مرتضی مطهری‏‏ آمد. تق تق‏‎ ‎‏در زد و وارد حجره شد. گفت : حسینعلی بلند شو نماز شب بخوان.‏‎ ‎‏گفتم: تو می دانی که تو این تاریکی نمی توانم بروم رودخانه و وضو‏‎ ‎‏بگیرم. آب را گذاشت آنجا و گفت : برایت آب آورده ام، پاشو. تا این را‏‎ ‎‏گفت منقلب شدم. صدایش کردم و گفتم : شیخ مرتضی بیا تو. آمد و آن‏‎ ‎‏روِیا و حالت خلسه ای که برایم اتفاق افتاده بود، گفتم. خیلی گریه کرد.‏‎ ‎‏خیلی گریست.‏

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 100

  • . این قضیه بعد از شهادت آقای مطهری  در تلویزیون گفته شد، ولی عمداً قسمتی از آن توسط آقای مطهری حذف شد که اینجا کاملا نقل شده است.