اسدالله تجریشی

روحانی به نام رضا

‏داخل هر سلولی دو سه نفر مذهبی و به همین اندازه هم غیر مذهبی بود.‏

‏در سلول ما یک کردی بود که در دانشکده حقوق لیسانس گرفته و‏‎ ‎‏نامش کریم بود.‏

‏یک روز کریم را برای بازجویی بردند و دو سه ساعت طول کشید.‏‎ ‎‏وقتی برگشت، پاهایش خونین و مالین بود. پاها را باندپیچی کرده بودند‏‎ ‎‏و دوباره از روی باند زده بودند که همین طور خون می زد بیرون.‏

‏وقتی آوردند، با همان افکار عوامانه خودش شروع کرد به بوسیدن‏‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 86
‏پاهایش و می گفت : ای پا، من از تو ممنونم که در راه آزادی خلق زجرها‏‎ ‎‏کشیدی و شکنجه شدی. بعد رو کرد به من و گفت : این نهضت پیروز‏‎ ‎‏می شود. گفتم : چطور؟ گفت : امروز تو اتاق بازجو که بودم، یک روحانی‏‎ ‎‏را آوردند که قادر نبود روی پاهایش بایستد. دو سه نفر نگهبان نگهش‏‎ ‎‏داشته بودند. اما او آن چنان به بازجو پرخاش می کرد، مثل اینکه این‏‎ ‎‏رئیس بازجو است. نگاه کردم دیدم به اندازهِ دو تا بالش کف پاهایش‏‎ ‎‏سیاه و ورم کرده است، ولی همین طور با شهامت رو در روی بازجو‏‎ ‎‏ایستاده بود. وقتی مسائل داخل روحانیت کشیده شود و آنها همین طور‏‎ ‎‏استوار باشند، به دلیل مذهبی بودن توده های مردم و دنباله روی از‏‎ ‎‏روحانیت، مطمئن باش این انقلاب پیروز می شود.‏

‏سئوال کردم : این روحانی نامش چه بود؟ گفت : نمی دانم. بهش‏‎ ‎‏می گفتند رضا . بعداً که تفحص کردم، فهمیدم ایشان آیت الله مهدوی کنی‏‎[1]‎‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 87
‏بوده است‏‏.‏

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 88

  • . آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، به سال 1310 در محله سرآسیاب قریهِ کن در خانواده ای مذهبی و پرجمعیت زاده شد. تحصیلات ابتدایی را تا سیزده سالگی در کن سپری کرد. در فاصله سالهای 1325 تا 1327 در تهران  به تحصیل علوم دینی در مدرسه لرزاده پرداخت. پس از آن به قم رفت و در مدارس علمیه فیضیه و حجتیه به مدت چهار سال از محضر آیات عظام بروجردی ، امام خمینی، علا مه طباطبایی ، گلپایگانی  و داماد و... بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. او به همراه تعدادی دیگر از روحانیون، از جمله محمدی گیلا نی  و شیخ محمود شمس و... مجمع سیاسی تشکیل دادند که هدف از آن تحول در وضعیت درسی و وارد کردن حوزه به مسائل سیاسی بود. در سال 1328 با دختر آیت الله سرخه ای ازدواج کرد که حاصل آن دو دختر و یک پسر است.وی از سال 1340 به تهران  آمد و علا وه بر پذیرش امامت جماعت مسجد جلیلی به تدریس در مدرسه مروی  نیز پرداخت. از قیام 15 خرداد 1342 مسجد جلیلی با حضور مهدوی کنی  به یکی از کانونهای سیاسی بدل شد. وی در سال 1352 بازداشت و به سه سال تبعید در بوکان محکوم گردید، اما پس از گذشت دو ماه، او را مجدداً به تهران انتقال داده و زندانی اش کردند. کنی یک بار دیگر در دی 1357 توسط حکومت نظامی دستگیر شد. او قبل از پیروزی انقلا ب از سوی حضرت امام به عضویت شورای انقلا ب درآمد و پس از پیروزی انقلا ب به فرمان حضرت امام به سرپرستی کمیته های انقلا ب منصوب شد. او همچنین عضو موسس جامعه روحانیت مبارز و سالها دبیر کل آن بوده است. علا وه بر این تاسیس دانشگاه  امام صادق(ع) عضویت در هیئت بازنگری قانون اساسی (نصب از سوی حضرت امام)، عضویت در دومین مجمع تشخیص مصلحت نظام و... در کارنامه فعالیتها و مسئولیت های مهدوی کنی است.