اسدالله تجریشی

ملا‌قات با حسن ابراری

‏دو، سه اتاق آن طرفتر اتاق منوچهری‏‎[1]‎‏ بود. وی بازجوی ابراری بود.‏‎ ‎‏حسن را آوردند آن جا، دیدم بنده خدا را اینقدر زده بودند که صورتش به‏‎ ‎‏اندازه یک دیگ شده بود و چشمهایش پیدا نبود. همین طور افتاده بود‏‎ ‎‏تو اتاق بازجو. وضع من هم بهتر از او نبود. من را با حسن رو به رو‏‎ ‎‏کردند.‏

‏معمولا در شیوه های بازجویی اگر فرد به تنهایی دستگیر می شد، ‏‎ ‎‏خیلی چیزها را می شد کتمان کرد. ولی وقتی دو نفر با هم دستگیر‏‎ ‎‏می شدند و بعد هم یک کسی که محرم اسرار سازمان بوده، مثل وحید‏‎ ‎‏افراخته که از همه چیز خبر داشت، انکار کردن غیر ممکن بود‏‎.‎


کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 76
‏به همین دلیل از من و حسن یک سری اقرارهایی گرفتند. بازجوی‏‎ ‎‏حسن، منوچهری‏‏ بود و بازجوی من هم آرش بود. اینها فکر می کردند‏‎ ‎‏من رابط روحانیت با سازمان هستم. به من می گفتند که تو با آقای‏‎ ‎‏طالقانی‏‏ چه ارتباطاتی داشتی؟ با آقای لاهوتی، با آقای هاشمی، با آقای‏‎ ‎‏مهدوی کنی‏‏ چه ارتباطی داشتی؟ من هم گفتم به غیر از آقای لاهوتی با‏‎ ‎‏کسی ارتباطی نداشتم. من آقای طالقانی را اصلا خارج از زندان ندیده‏‎ ‎‏بودم. بعدها که به بند روحانیت رفتم، ایشان را زیارت کردم. تنها‏‎ ‎‏روحانی که من با او ارتباط داشتم، آقای لاهوتی بود که مسائل سازمان را‏‎ ‎‏به ایشان منتقل می کردم‏‎.‎

‏مسئله اسلحه و شناخت افسری که دو تا سلاح با صدا خفه کن به‏‎ ‎‏آقای لاهوتی داده بود، خیلی مهم بود و می خواستند به هر شکلی شده‏‎ ‎‏افسر ارتشی را کشف کنند‏‎.‎

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 77

  • . منوچهر وظیفه خواه  معروف به دکتر منوچهری  در سال 1319 به دنیا آمد. او یکی از شقی ترین، قصی القلب ترین و زن باره ترین شکنجه گران و بازجویان کمیته مشترک بود، که از سال 1341 تا 1346 و به عنوان منبع ساواک بود و بعد به عضویت تیم تعقیب و مراقبت درآمد و از زمان تشکیل کمیته مشترک تا اواخر بهمن 1357 شبانه روز در خدمت رژیم بود. منوچهری در 16 بهمن 1357 بازنشسته شد و به انگلستان گریخت.