اسدالله تجریشی

مرتبط کردن لا‌هوتی به سازمان

‏به دنبال آشنایی با آقای لاهوتی، او را به مسئولم (آقای ابراری) معرفی‏‎ ‎‏کردم و او هم مسئولین رده بالای سازمان را در جریان گذاشت‏‎.‎

‏قرار شد یک مسجد برای ایشان پیدا کند. مسجدی در بازار‏‎ ‎‏بین الحرمین بود که پیش نماز نداشت، آنجا را در نظر گرفتیم و ایشان را‏‎ ‎‏به عنوان امام جماعت آنجا به مردم معرفی کردیم و گفتیم:" آقای لاهوتی‏‎ ‎‏نماینده امام خمینی است ." تبلیغ خوبی کردیم و مطلب جا افتاد.‏‎ ‎‏وجوهات را توسط ایشان جمع کرده و برای سازمان هزینه می کردیم.‏

‏سعی می کردیم اگر جایی مجلسی، روضه ای و... بود آقای لاهوتی را‏‎ ‎‏بفرستیم تا منبر رفته و از سازمان هم تبلیغی کرده باشد.‏

‏کتابها و جزوات سازمان را به ایشان می دادم‏‏.‏

‏پسر آقای لاهوتی‏‎[1]‎‏  ارتباط ضعیفی با سازمان داشت. شبی با یکی از‏‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 59
‏دوستانش در ابتدای خیابان خراسان به پاسبانی حمله می کنند و‏‎ ‎‏اسلحه اش را می گیرند، اما موفق به فرار نمی شوند، و آنها را در خیابان‏‎ ‎‏عین الدوله‏‏، خیابان ایران دستگیر می کنند و به زندان می برند و وحید 5‏‎ ‎‏سال محکومیت می گیرد.‏

‏بعد از آن آقای لاهوتی بیشتر زیر نظر ساواک قرار گرفت و در‏‎ ‎‏ارتباط با منبرهایی که می رفت دستگیر شد. حدود 5 تا 6 ماه زندان بود.‏‎ ‎‏ خیلی شکنجه شده بود، اما هیچ صحبتی از سازمان نکرده بود. گفته بود‏‎ ‎‏من اصلا دنبال این مسائل نیستم، پسرم خطا کرده باید محکوم شود.‏‎ ‎‏( البته اینجا تقیه کرده بود.) مأمورین هم برای اینکه مطلب را ثابت کنند،‏‎ ‎‏یک کابل به دست آقای لاهوتی می دهند و می گویند باید پسرت را بزنی.‏‎ ‎‏ایشان هم چند ضربه می زند و کابل را با فریاد می اندازد.‏

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 60

  • . وحید لاهوتی  به دلیل وضع سیاسی - اجتماعی خانواده، خیلی زود پا به میدان مبارزه گذاشت. در 18-17 سالگی به قصد خلع سلاح پاسبانی به دام افتاد و او را به سختی شکنجه دادند. احمد فریادهای او را زیرِ شکنجه گوش خراش تعبیر کرده است که چارچوبِ بدن انسان را به لرزه درمیآورد. وحید در زندان جذب سازمان مجاهدین خلق شد و پس از پیروزی انقلا ب به همراهی و فعالیت در آن پرداخت و رویاروی نظام جمهوری اسلامی ایستاد و در آبان 1360 دستگیر شد.