اسدالله تجریشی

برخورد سیدعلی اندرزگو با مناقبی

‏شب تاسوعا آقای مناقبی‏‏ در مسجد بزازها منبر رفت. سران مملکت هم‏‎ ‎‏بعضی اوقات در مجالس شرکت می کردند. آن شب نخست وزیر هویدا‏‎ ‎‏آمد. مناقبی خیلی خوش رقصی کرد و از دولت تعریف و تمجید کرد‏‎[1]‎‏.‏‎ ‎‏شاید به خاطر اینکه گوشت کیلویی 13 تومان شده بود 20 تومان و‏‎ ‎‏هویدا دوباره قیمت را به 13 تومان می رساند.‏

‏بعد از این ماجرا، یک مرتبه هم در سال 50 و 51 بود که از دوستان‏‎ ‎‏و طرفداران شهید اندرزگو‏‏، مناقبی‏‏ را به بهانه ختم یکی از آشنایان به‏‎ ‎‏بیابانهای خارج از شهر می برند و در حد مرگ کتک می زنند که کار به‏‎ ‎

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 57
‏بیمارستان می کشد‏‎[2]‎‏.‏

‏ساواک به برادر من‏‎[3]‎‏ مشکوک می شود، چون قبل از آن هم دوبار‏‎ ‎‏دستگیر شده بود. ایشان را می گیرند و تحت شکنجه قرار می دهند. دست‏‎ ‎‏بر قضا همان شب مادرم سکته کرده و فوت می کند.‏

‏آن موقع ما از این وضعیت پیش آمده به نفع انقلاب استفاده کردیم و‏‎ ‎‏گفتیم حاج مرتضی‏‏ را که گرفتند مادرم سکته کرد. در صورتی که چنین‏‎ ‎‏چیزی نبود و مادرم اصلا از موضوع دستگیری خبر نداشت.‏

 

کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 58

  • . در خاطرات آقای عزت شاهی  صفحه 139 به این واقعه اینگونه اشاره شده است:... «به یاد دارم وقتی که در مسجد بزازها بالای منبر رفت و هویدا بعد به کسانی مثل آیت الله مشکینی  و آیت الله منتظری  که برای کتاب شهید جاوید تقریظ نوشته بودند حمله کرد. من و کچوئی تصمیم گرفتیم او (آخوند درباری) هر جا منبر رفت، منبرش را به هم بریزیم.
  • . ساواک در بولتن شمارهِ 244 به تاریخ 28 / 9 / 58 نوشت: « روز 6 / 8 / 51 دو نفر ناشناس به شیخ محمدجواد مناقبی  که یکی از وعاظ موجه تهران  می باشد مراجعه و از وی دعوت می نمایند در مجلس ختمی جهت وعظ شرکت نماید. یاد شده با اتومبیل خود به جمع آنها پیوسته و مناقبی واعظ را مضروب و سپس متواری می گردند».(ساواک و روحانیت، ج 1،68)
  • . حاج مرتضی  تجریشی.