خاطرات

آیت اللّه جعفر سبحانی

‏ ‏

‏ ‏

‏141ـ ‏‏هنگامی که امام درس اخلاق می دادند، خیلی از دنیاخواهی و‏‎ ‎‏دنیاپرستی مذمت می کردند. گاهی پس از پایان یافتن درس، انسان چنان به‏‎ ‎‏دنیا بی علاقه می شد که دنیا در نظرش سفال شکسته ای می شد که هیچ کس به‏‎ ‎‏آن توجه نمی کند.‏

142ـ ‏ما در تمام طول عمر امام شاهد بودیم که ایشان چیزی بر اموال خود‏‎ ‎‏نیفزودند. تنها ملک مختصری از ارث پدری مانده بود که مزروعی بود.‏‎ ‎‏درآمدی که از همان زمین به دست می آمد، خرج می کردند.‏

‏     زاهد بودن طلبه از نظر امام به این معنی نبود که طلبه لباس ژنده ای بپوشد‏‎ ‎‏و خوار شود و یا علامت گدایی در لباسش باشد. امام معتقد بودند که طلبه در‏‎ ‎‏عین حال که باید لباس متناسب بپوشد، باید قلب خود را نیز آماده کند و‏‎ ‎‏می فرمودند عمران وآبادی قلب بامعنویت وتوجه به خداست.‏

143ـ ‏خانه ای که حضرت امام در آن زندگی می کردند، خانۀ متوسطی بود که از‏‎ ‎‏خشت ساخته شده بود و هم اکنون نیز موجود است. در حدود بیست سال‏‎ ‎‏حضرت امام خانه نداشتند. یعنی برای زمانی میان سالهای 1301 تا 1324‏

کتابآئینۀ حُسنصفحه 108
‏خانۀ حضرت امام اجاره ای بود. ایشان خانه را به مدت دو سال اجاره‏‎ ‎‏می کردند و در آن سکونت می گزیدند، بعد صاحبخانه می گفت: «من خانه را‏‎ ‎‏لازم دارم» پس از آن، ایشان خانۀ دیگری پیدا می کردند. در طول مدتی که در‏‎ ‎‏خدمت امام بودم، غیر از مواقعی که از نظر ظاهری ارتباط من با ایشان به خاطر‏‎ ‎‏تبعیدشان قطع شد، هرگز ندیدم که ایشان آجری را بر روی آجر بگذارند.‏

144ـ ‏در زمان حیات مرحوم آیت اللّه بروجردی، حضرت امام روی منبر‏‎ ‎‏نرفتند و روی زمین می نشستند. محل درس ایشان یعنی مسجد سلماسی را‏‎ ‎‏روی آب انبار ساخته بودند و مرطوب بود و زمستانها هم بسیار سرد می شد.‏‎ ‎‏روزی پتویی را پهن کردم تا امام در موقع درس روی آن بنشینند. خلاصه بعد‏‎ ‎‏از درس که متوجه شدند پتو مال من است؛ گفتند: جناب میرزا امروز آوردی‏‎ ‎‏و من هم به احترام شما نشستم، چنانچه فردا بیاوری من نمی نشینم؛ ما باید‏‎ ‎‏همگی یکسان باشیم.‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآئینۀ حُسنصفحه 109