خاطرات

حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعائی

‏ ‏

‏108ـ‏‏ شبی که قرار بود فردایش امام از بغداد به پاریس بروند در هتل‏‎ ‎‏دارالسلام بغداد اقامت داشتیم. هتل بسیار عالی و مجلل بود. هنگام شام،‏‎ ‎‏دوستان ما مسئول هتل را برای شام صدا کردند. او هم با اشتیاق دوید و معلوم‏‎ ‎‏بود که مایل است ببیند این شخصیتی که عراقی ها این همه در مراقبت از او‏‎ ‎‏اهتمام دارند و دقیقاً از او مراقبت می کنند، شام چه میل می کند. از امام پرسید‏‎ ‎‏شام چه میل دارید؟ فرمودند: «مختصر نان، یک ظرف ماست، کشمش هم‏‎ ‎‏همراهم هست، همین کافی است، دیگر چیزی نمی خواهم.» باور کنید، آن‏‎ ‎‏مرد از شنیدن این سخنان داشت دیوانه می شد که یک شخصیت جهانی که‏‎ ‎‏دولت عراق را این طور به وحشت انداخته شام فقط نان و ماست و کشمش‏‎ ‎‏بخورد.‏

109ـ‏ امام در ایام تبعیدشان در ترکیه، از غذاهای آنجا پرهیز می کردند. این امر‏‎ ‎‏به چند عامل بستگی داشت. یکی رعایت مسائل بهداشتی بود و امام به هرحال‏‎ ‎‏احتیاط می کردند که هر غذایی را نخورند. علاوه بر این، امام در مصرف‏‎ ‎‏برخی از غذاها پرهیز داشتند. با این حال از فروتنی و تواضعی که بر وجود‏

کتابآئینۀ حُسنصفحه 93
‏ایشان حاکم بود، به کسی دستور یا سفارش غذای دیگری را نمی دادند. در‏‎ ‎‏نتیجه با اندک غذایی که برایشان تدارک شده بود می ساختند. مثلاً با نان و پیاز‏‎ ‎‏سر می کردند، بدون اینکه کسی بفهمد.‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآئینۀ حُسنصفحه 94