خاطرات

خانم کبری بیطرف

‏52ـ‏‏ موقعی که خدمت امام می رسیدیم و سینی غذایشان را می بردیم‏‎ ‎‏داخل اتاق، امام می گفتند: آن لامپ را خاموش کنید، منظورشان لامپ راهرو‏‎ ‎‏بود که حالا مثلاً چون وارد اتاق شدیم آن لامپ راهرو لازم نیست که روشن‏‎ ‎‏بماند. امام تا این اندازه از اسراف و زیاده روی پرهیز داشتند.‏

53ـ‏ امام وقتی می دیدند شیرآب چکه می کند ناراحت می شدند و می گفتند‏‎ ‎‏این شیرآب را سفت ببندید تا چکه نکند و آب هدر نرود. جوراب های امام که‏‎ ‎‏پاره می شد، دور نمی انداختند، بلکه می فرمودند بدوزند یا وصله کنند.‏

54ـ ‏روزی خبرنگاری پرسید امام غذایشان چیست و شما معمولاً چه غذایی‏‎ ‎‏برای ایشان تدارک می بینید؟ پاسخ دادم که امام هر روز ناهار آبگوشت‏‎ ‎‏می خورند و شبها نان و پنیر و انگور یا نان و پنیر و خربزه و یک لیوان دوغ.‏

‏***‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابآئینۀ حُسنصفحه 68