فصل پنجم: خاطرات عباسعلی زالی

در کابینه مهندس موسوی

‏دو عامل باعث شد تا پس از انقلاب افتخار خدمت‌گزاری در جا‌های ‏‎ ‎‏مختلف را داشته باشم؛ اول شناختی بود که دانشجویان نسبت به من پیدا ‏‎ ‎‏کرده بودند. در فاصله زمانی بین سال‌های 1357 ـ 1350 فشار بسیار ‏‎ ‎‏زیادی روی دانشجویان بود و گاهگاهی نیرو‌های رژیم آنها را دستگیر و ‏‎ ‎‏حتی کتاب‌های آنان را توقیف می‌کردند. دانشجویان از همان زمان پی ‏‎ ‎‏برده بودند که من هم همراه آنها هستم. منزل ما که در داخل دانشکده ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 163
‏قرار داشت، طبقه‌ای در بالای ساختمان داشت که بدون پله بود و هر ‏‎ ‎‏وقت می‌خواستیم از آنجا استفاده کنیم با نردبان خود را به بالا ‏‎ ‎‏می‌رساندیم. آنجا تقریبا حالت اتاق مخفی را داشت، دانشجویان اغلب ‏‎ ‎‏کتاب‌هایی را که ممنوع بود به آنجا منتقل می‌کردند؛ این مکان به مرکز ‏‎ ‎‏کتاب‌هایی از این قبیل تبدیل شده بود. این مسأله باعث شناخت نسبی ‏‎ ‎‏دانشجویان از بنده شده بود. دوم شناخت مردمی بود که بعد از گسترش ‏‎ ‎‏فعالیت دانشکده به سطح شهر با آنان در جلسات مختلف، از جمله ‏‎ ‎‏جلسات مذهبی به عنوان عضو دانشکده شرکت می‌کردم. ‏

‏در زمانی هم که در شورای شهر فعال بودم، در کمیته امداد کشاورزی ‏‎ ‎‏به مشکلات مردم تا حد امکان رسیدگی می‌کردیم که در حدود نه نفر ‏‎ ‎‏بودیم. این زمان مصادف شد با مسئولیت وزارت کشاورزی آقای دکتر ‏‎ ‎‏عباس شیبانی که وی نیز نسبت به من شناخت داشت و یکی دیگر از ‏‎ ‎‏دانشجویان که نسبت به دکتر شیبانی و دکتر بهشتی ارادت داشت، مرا ‏‎ ‎‏مناسب این کار دیده بودند. به من اطلاع دادند که دکتر شیبانی خواستار ‏‎ ‎‏دیدار با شماست. من هم در تهران خدمت وی رسیدم و در سال 1359 ‏‎ ‎‏به عنوان قائم مقام دکتر شیبانی در وزارت کشاورزی مشغول به کار ‏‎ ‎‏شدم. بعد از دکتر شیبانی هم که آقای سلامتی مسئولیت را پذیرفت، ‏‎ ‎‏دوباره به عنوان قائم مقام به کار ادامه دادم تا سال 1362، که مسئولیت ‏‎ ‎‏مستقیم وزارت کشاورزی به من محول شد و تا سال 1367 ادامه یافت. ‏‎ ‎‏آغاز فعالیت من در وزارت کشاورزی تقریبا مصادف با شروع جنگ ‏‎ ‎‏تحمیلی و پایان آن نیز همزمان با پایان یافتن جنگ بود. در این دوره پر ‏‎ ‎‏مسئولیت که همزمان با کار دولت جناب آقای مهندس موسوی بود، ‏‎ ‎‏طبیعتاً مشکلات و موانع بسیاری پیش روی مجموعه دولت بود. وزارت ‏‎ ‎‏کشاورزی نیز با توجه به گستردگی وظایف و صدمات فراوانی که بخش ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 164
‏کشاورزی دیده بود و به خصوص استان‌هایی که به لحاظ شرایط جنگ ‏‎ ‎‏نمی‌توانستند کشت و زرعی داشته باشند و تأسیسات آبرسانی از بین ‏‎ ‎‏رفته بود با مشکلات خاصی روبه‌رو شد. در این دوره دولت همیشه ‏‎ ‎‏آماده باش بود و این نکته‌ای است که تاریخ باید به خاطر داشته باشد. ‏‎ ‎‏برای هر لحظه ممکن بود اتفاقی بیافتد و جلسه‌ای تشکیل شود تا ‏‎ ‎‏راهکار‌های جبران حادثه را بررسی کنند. اگر تأسیساتی بمباران می‌شد، ‏‎ ‎‏اینکه چگونه به کمک کارگران بشتابیم و تأسیسات را دوباره تعمیر کنیم، ‏‎ ‎‏در دستور کار قرار می‌گرفت. این دوران ‏‏دارای خاطرات بسیاری است. ‏‎ ‎‏جنگ تحمیلی و حمله دشمن‏‏ گرفتاری‌های زیادی را به وجود آورد و از ‏‎ ‎‏طرف دیگر دولت مورد حمایت کامل امام بود، ولی از نظر امکانات ‏‎ ‎‏دست دولت بسته بود. در سال‌های 1365 ـ 1366 مجموعه درآمد ارزی ‏‎ ‎‏کشور به حدود هشت میلیارد دلار کاهش یافت و این در حالی بود که ‏‎ ‎‏دولت باید از جبهه‌های جنگ پشتیبانی می‌کرد و امکانات لازم تدارک ‏‎ ‎‏دیده می‌شد. از طرف دیگر می‌بایست همه بخش‌ها را پاسخگو باشد. ‏‎ ‎‏شرایط بسیار سختی به خصوص در رابطه با کشاورزانی بود که باید ‏‎ ‎‏امکانات آنان از خارج تأمین می‌شد. تقریبا همه کارخانه‌ها آسیب دیده ‏‎ ‎‏بودند. مثلا کارخانه کود شیمیایی در بندر ماهشهر از همان ابتدا مورد ‏‎ ‎‏هجوم قرار گرفت و از بین رفت؛ یا حداقل نتوانست به تولید ادامه دهد. ‏‎ ‎‏سمومی که نیاز داشتیم می‌بایست از خارج وارد می‌شد، نه ارز داشتیم و ‏‎ ‎‏نه اجازه می‌دادند که کالا به ما بفروشند. کشتی‌ها حتی برای تحویل ‏‎ ‎‏علوفه به دامداری‌ها امنیت نداشتند و بسیاری از بنادر آسیب دیده بود؛ ‏‎ ‎‏بنابراین مجموعا در آن دوران هر لحظه‌اش با بروز یک مشکل مواجه ‏‎ ‎‏بودیم و طبیعی بود که خدمتگزاری در چنین شرایطی یک شکل خاصی ‏‎ ‎‏داشت و از طرف دیگر به دلیل حجم زیاد مشکلات دولت در این فکر ‏‎ ‎
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 165
‏بود که مبادا در رابطه با این مشکلات نتواند به آن نحو که باید در ‏‎ ‎‏خدمت مردم باشد، وظیفه خود را انجام دهد. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 166