فصل پنجم: خاطرات عباسعلی زالی

تحصن در دانشگاه تهران

‏در روزهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی لشکر قزوین به سمت ‏‎ ‎‏تهران در حال حرکت بود. زمانی که کرجی‌ها متوجه این مسأله شدند با ‏‎ ‎‏پیشقدمی دانشگاهیان و تعدادی از مردم در محل پلی که حالا پل محمد ‏‎ ‎‏و پل ماهدشت و پل اتوبان نامیده می‌شود با یک دستگاه بلدوزر، جاده را ‏‎ ‎‏تخریب کردند. لشکر قزوین وقتی به آنجا رسید دارای تعدادی ماشین پر ‏‎ ‎‏از اسلحه بود، این لشکر زمانی که متوجه مسأله شد بدون هیچ گونه ‏‎ ‎‏مقاومتی ماشین‌ها را پارک کردند و پس از گفتگو آنها نیز تسلیم مردم ‏‎ ‎‏شدند و ماشین‌های اسلحه را نیز به دانشکده آوردند. چند نفر فرماندهان ‏‎ ‎‏ارشد را نزد آقای زابلی که بسیار مورد احترام بخشی از اهالی کرج بود، ‏‎ ‎‏بردیم. وی کمی آنان را نصیحت کرد، سرانجام قرار شد آنها حرکتی از ‏‎ ‎‏خود نشان ندهند و ماشین‌ها هم در دانشکده کشاورزی باشند، ولی شب، ‏‎ ‎‏حادثه ناگواری رخ داد، عده‌ای از دانشجویان که با منافقین ارتباط داشتند ‏‎ ‎‏قسمت قابل توجهی از سلاح‌ها را تا صبح برده بودند، صبح متوجه ‏‎ ‎‏شدیم که اسلحه‌ها تقریبا نصف شده است. ‏

‏همان ایام با عده‌ای از مردم و اساتید دانشکده کشاورزی و دانشگاه ‏‎ ‎‏تهران در دبیرخانه فعلی دانشگاه تهران گرد هم آمدیم و به رئیس و ‏‎ ‎‏معاون دانشگاه اعتراض کردیم که چرا شما هنوز طرفدار رژیم هستید؟ و ‏‎ ‎‏چرا با مردم همراهی نمی‌کنید؟ بالاخره آنها مجبور شدند از دفترشان ‏‎ ‎‏بروند. در حدود یک ماه در آنجا متحصن بودیم و این مصادف با ‏‎ ‎‏کشتاری بود که در مقابل دانشگاه تهران در [13 آبان 1357] اتفاق افتاده ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 160
‏بود و [در دی ماه] همچنین یکی از اساتید [استاد نجات‌اللهی] را در ‏‎ ‎‏اطراف وزارت علوم شهید کرده بودند. ‏

‎□‎‏ درباره جزئیات تحصن یک مقدار بیشتری توضیح بفرمایید؟ ‏

‎■‎‏ این مرحله هم خاطرات تلخ داشت و هم شیرین. ‏

‏در همان زمان نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی آیت‌الله طالقانی در ‏‎ ‎‏تهران یک روز به جمع ما پیوست و سخنرانی کرد،سخنان وی بسیار ‏‎ ‎‏مؤثر بود. ‏

‏در همان حال تعداد زیادی بیانیه در آنجا تهیه و توزیع می‌شد که نشان ‏‎ ‎‏از  وضعیت بافت دانشگاهی آن زمان داشت. هر روز یک بیانیه‌ای صادر ‏‎ ‎‏می‌شد که اشاره به دلایل وقایع داشت و یکی از بحث‌هایی که خیلی ‏‎ ‎‏طول می‌کشید و گاهی به نتیجه‌ای که ما می‌خواستیم نمی‌رسید این بود ‏‎ ‎‏که آیا این بیانیه‌ها با بسم الله‌الرحمن‌الرحیم شروع بشود یا خیر؟و چون ‏‎ ‎‏تعداد نسبتا زیادی از افراد اعتقاداتی در این زمینه نداشتند یا جنبه‌های ‏‎ ‎‏دیگر را پی‌گیری می‌کردند بیانیه‌هایی بدون نام خداوند منعکس می‌شد ‏‎ ‎‏که نشان می‌داد رژیم روی قسمت‌های فرهنگی و دانشگاهی ‏‎ ‎‏سرمایه‌گذاری زیادی کرده بود.علی‌رغم همه این بحث‌ها بعد از پیروزی ‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی دانشگاه‌ها دوباره محلی برای حمایت از انقلاب شدند. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 161