فصل چهارم: خاطرات سید اسماعیل داودی شمسی

در دفتر نخست وزیری

‏در آن زمانی که من به نخست‌وزیری آمدم ده، پانزده تا نهاد‌های رسمی ‏‎ ‎‏بودند و هفتاد، هشتاد تا نهاد‌های غیر رسمی. آقای مهندس موسوی ‏‎ ‎‏گاهی مستقیم و گاهی غیر مستقیم نظر امام را می‌گفت، بعدها که جمع ‏‎ ‎‏بندی کردم، دیدم که امام از همان ابتدا در فکر این بوده که حکومت، ‏‎ ‎‏تبلیغات، ارتش، سازندگی و.... می‌خواهد و مردم همه جا باید حضور ‏‎ ‎‏داشته باشند، اسلام باید اصل باشد، اسلام باید همه جا حاکم باشد و ‏‎ ‎‏همه چیز هم بر پایه اسلام باشد. به این مسائل امام از قبل اندیشیده بود ‏‎ ‎‏و این حاصل صدها و هزاران سال قبل اندیشه شیعه بود همه چیز برای ‏‎ ‎‏امام مشخص بود. امام این جمله را می‌گفت: اگر پیغمبران یک جا جمع ‏‎ ‎‏می‌شدند با هم اختلاف پیدا نمی‌کردند. این است که امام همه چیز را ‏‎ ‎‏کامل داشتند و رمز آن را هم امام می‌دانستند. در آن موقع صحبت‌های ما ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 145
‏واقعا همه کار‌های جزئی بود. من جوان 32 ساله بودم و تا آن زمان هیچ ‏‎ ‎‏وقت چنین کارهایی نکرده بودم، سربازی رفته و دو تا کتاب هم خوانده ‏‎ ‎‏بودم و با دیگران مشورت می‌کردم که آقا من چنین کاری کردم نظر ‏‎ ‎‏حضرت عالی چیست؟ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 146