فصل چهارم: خاطرات سید اسماعیل داودی شمسی

شبکه های خودجوش

‏در این زمان ادارات دولتی هنوز خیلی به هم نریخته بود و رژیم برای ‏‎ ‎‏رضایت کارمندان در مهرماه ضریب حقوق و دستمزد را مقداری افزایش ‏‎ ‎‏داد. آن وقت معروف بود، در هر اتاقی یک نفر حتما ساواکی است. ‏‎ ‎‏می‌گفتند: در همه اتاق‌ها منبع خبر ساواک وجود دارد. ما در آن زمان با ‏‎ ‎‏بعضی از ادارات قرارداد انجام کار‌های اداری کامپیوتری داشتیم؛ ‏‎ ‎‏همکاران و رفقای ما هم با جا‌های مهم در ارتباط بودند که عموما هم ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 135
‏تحصیلکرده بودند. از ابتدای سال ما گروهی بودیم که می‌خواستیم ‏‎ ‎‏اعلامیه‌ها را پخش کنیم بعد گفتیم در هر اداره‌ای و وزارتخانه‌ای ما باید ‏‎ ‎‏یک نماینده داشته باشیم حالا اگر حتی با ما هم در ارتباط نباشد. چون ‏‎ ‎‏آن موقع هر کسی را نمی‌شد شناخت و از طرفی می‌ترسیدند در ادارات ‏‎ ‎‏بروند. در ادارات می‌گفتیم کسی را پیدا کنند تا با همان کسی که آشنا ‏‎ ‎‏هست همه روزه اعلامیه توسط وی در همان وزارتخانه یا اداره پخش ‏‎ ‎‏شود؛ یعنی اگر یک اعلامیه جدید امروز آمد فردا مطمئن باشیم که در هر ‏‎ ‎‏وزارتخانه‌ای به دست کارمندان می‌رسد. این مسأله را با بعضی از ‏‎ ‎‏روحانیون در میان گذاشتیم تا در مساجد هم اجرا کنیم مثلا صد تا ‏‎ ‎‏اعلامیه را در ده تا مسجد پخش کنند تا به هر مؤمنی یکی بدهند و اگر ‏‎ ‎‏تعداد اعلامیه‌ها کم شد، آنها خودشان تکثیر کنند. به خاطر دارم که یک ‏‎ ‎‏بار مسجد جاوید در مسیرم بود کسی به من گفت برو آنجا و اعلامیه‌ها ‏‎ ‎‏را در جایی بگذار ما رفتیم و اعلامیه‌ها را در آنجا قرار دادیم. کس ‏‎ ‎‏دیگری آمد و آنها را برداشت و پشت سر ما آمد و گفت: خیلی ممنون، ‏‎ ‎‏شما چیز‌های جدیدی می‌آورید گفتم: ولی امروز این یکی را داشتیم، ‏‎ ‎‏حالا شما اینها را چه کار می‌کنید؟ گفت: ما تکثیر و در محله‌های اطراف ‏‎ ‎‏پخش می‌کنیم. خلاصه فهمیدم که آنها یک شبکه‌های خود جوشی ‏‎ ‎‏هستند که واقعا کسی، کسی را مأمور نمی‌کرد. ‏

‏زمانی که امام در 13 مهر 1357 به فرانسه رفت کم‌کم این بحث پیش ‏‎ ‎‏آمد که امام گفته من به زودی به ایران می‌آیم. همه آماده استقبال ‏‎ ‎‏می‌شدند که چگونه آن را برگزار کنند ما فکر می‌کردیم که سقوط دولت ‏‎ ‎‏خیلی طول می‌کشد می‌گفتیم بایستی گروه‌هایی تشکیل شود که در ‏‎ ‎‏سراسر کشور مبارزه مسلحانه بکنند زمانی که امام بگوید مثلا اسلحه ‏‎ ‎‏بردارید، باید از همین حالا به فکر اسلحه باشیم. دو ـ سه نفر در فکر ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 136
‏تشکیلات و سازمان‌دهی بودیم. گاهی یادداشت می‌کردیم و می‌گفتیم اگر ‏‎ ‎‏هسته مسجد باشد خوب است، در هر مسجدی ما می‌توانیم کسی را پیدا ‏‎ ‎‏کنیم که در آن مسجد گروه مسلحی را تشکیل دهد و مبارزه کند. ‏

‏به هر حال لطف خداوند و سرعت حرکت انقلاب با شجاعت و ‏‎ ‎‏پیام‌های امام روز به روز جلوتر رفت و ظرف مدت کوتاهی بیشتر طول ‏‎ ‎‏نکشید که 22 بهمن ماه و پیروزی انقلاب فرا رسید و نیازی به مسلح ‏‎ ‎‏شدن پیش نیامد. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 137