فصل چهارم: خاطرات سید اسماعیل داودی شمسی

اسم مستعار

‏در آن زمان در دانشگاه کسانی بودند که اسم مستعار داشتند. من نیز بعداً ‏‎ ‎‏با این مسأله آشنا شدم. در دانشگاه‌ها رسم بود با اسم کوچک همدیگر را ‏‎ ‎‏می‌شناختند ما نیز یک گروهی بودیم که اسم کوچک من «سید اسماعیل» ‏‎ ‎‏است آنها مرا به نام «علی» می‌شناختند. مثلا زمانی که رفت و آمد ‏‎ ‎‏می‌کردم آنها در نامه می‌نوشتند «علی» آمد، مخصوصا این مسأله برای ‏‎ ‎‏کسانی که در کار‌های نظامی بودند مهم بود آقای کلاهدوز در زمانی که ‏‎ ‎‏هر دو نفر عضو شورای فرماندهی شدیم به من گفت: من کجا شما را ‏‎ ‎‏دیدم؟  (وی چون دارای یک خال بود؛ قیافه‌اش خیلی مشخص بود) به ‏‎ ‎‏وی از سابقه آشنایی گفتم. بعد خندید و گفت: اسمت را عوض ‏‎ ‎‏کرده‌ای؟! گفتم: نه من آن موقع اسمم را تغییر داده بودم؛ اسمم همین ‏‎ ‎‏است. به هر حال این حالتی بود که گاهی در جلسات مخفی هم داشتیم. ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 130