فصل سوم: خاطرات محمدتقی بانکی

کاهش ناگهانی قیمت نفت و زحمات نخست وزیر موسوی

‏بودجه سال 61 را بر اساس دو میلیون بشکه نفت، تنظیم کرده بودیم که ‏‎ ‎‏در طول دی ماه یک دفعه فروش نفت کاهش پیدا کرد و ما نگرانی پیدا ‏‎ ‎‏کردیم. و من الآن هم که دارم برای‌تان می‌گویم تنم می‌لرزد که ما اصلا ‏‎ ‎‏چگونه جرأت می‌کردیم که با این درآمدها اصلا شب بخوابیم. با دوستان ‏‎ ‎‏صحبت کردیم و گفتند این دیگر کار سنگینی است. باید با خود ‏‎ ‎‏نخست‌وزیر جلسه بگذاریم. به آقای نخست‌وزیر پیشنهاد کردم و ایشان ‏‎ ‎‏قبول کرد. بنده در حضور آقای نخست‌وزیر، وزیر اقتصاد و دارایی که ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 114
‏آقای نمازی بود، وزیر بازرگانی که آقای عسگراولادی بود پیشنهاد کردم ‏‎ ‎‏آقای نخست‌وزیر هم قبول کرد که ما با همه ابزارهای بازرگانی و با همه ‏‎ ‎‏ابزارهای اقتصادی که داریم برویم به فروش نفت حمله کنیم. ما در طول ‏‎ ‎‏دو ماه هر روز ناهار هم خدمت آقای نخست‌وزیر می‌خوردیم و هر روز ‏‎ ‎‏اینها مجبور بودند که بعد از اینکه جلسه تمام می‌شد، بروند کارهایی را ‏‎ ‎‏که اجرایی می‌کنند، بیایند گزارش بدهند. این کار خوشبختانه با ‏‎ ‎‏انگیزه‌هایی این چنینی که خرید را از کشوری می‌کنیم که نفت از ما ‏‎ ‎‏می‌برد و این عدد را نمی‌شد در صحن مجلس گفت. نمی‌شد دل مجلس ‏‎ ‎‏را لرزاند اصلا تمام بودجه به هم می‌خورد تمام ساختار هزینه‌های جنگ ‏‎ ‎‏به هم می‌خورد. قیمت نفت هم که دست ما نبود ولی میزان فروش‌مان ‏‎ ‎‏که خوشبختانه کم نشد و با این دو سه ماهی که نخست‌وزیر وقت ‏‎ ‎‏گذاشت اولین سالی بود که ما توانستیم 24 میلیارد دلار دربیاوریم. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 115