بودجه سال 61 را بر اساس دو میلیون بشکه نفت، تنظیم کرده بودیم که در طول دی ماه یک دفعه فروش نفت کاهش پیدا کرد و ما نگرانی پیدا کردیم. و من الآن هم که دارم برایتان میگویم تنم میلرزد که ما اصلا چگونه جرأت میکردیم که با این درآمدها اصلا شب بخوابیم. با دوستان صحبت کردیم و گفتند این دیگر کار سنگینی است. باید با خود نخستوزیر جلسه بگذاریم. به آقای نخستوزیر پیشنهاد کردم و ایشان قبول کرد. بنده در حضور آقای نخستوزیر، وزیر اقتصاد و دارایی که
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 114
آقای نمازی بود، وزیر بازرگانی که آقای عسگراولادی بود پیشنهاد کردم آقای نخستوزیر هم قبول کرد که ما با همه ابزارهای بازرگانی و با همه ابزارهای اقتصادی که داریم برویم به فروش نفت حمله کنیم. ما در طول دو ماه هر روز ناهار هم خدمت آقای نخستوزیر میخوردیم و هر روز اینها مجبور بودند که بعد از اینکه جلسه تمام میشد، بروند کارهایی را که اجرایی میکنند، بیایند گزارش بدهند. این کار خوشبختانه با انگیزههایی این چنینی که خرید را از کشوری میکنیم که نفت از ما میبرد و این عدد را نمیشد در صحن مجلس گفت. نمیشد دل مجلس را لرزاند اصلا تمام بودجه به هم میخورد تمام ساختار هزینههای جنگ به هم میخورد. قیمت نفت هم که دست ما نبود ولی میزان فروشمان که خوشبختانه کم نشد و با این دو سه ماهی که نخستوزیر وقت گذاشت اولین سالی بود که ما توانستیم 24 میلیارد دلار دربیاوریم.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 115