فصل سوم: خاطرات محمدتقی بانکی

اختلافات بنی صدر با کابینه رجایی

‏ما یک کارخانه‌ای داشتیم به نام ایران ناسیونال که ایران خودرو شد، این ‏‎ ‎‏کارخانه ماشین از خارج می‌آورد و اینجا یک مقداری کار رویش می‌کرد ‏‎ ‎‏ودست مردم می‌داد. هیچ انسان متعهد و عاقلی نمی‌آمد بگوید که ‏‎ ‎‏کارخانه را بخوابانیم. کارخانه بایستی که قطعات از خارج بیاورد. وزیر ‏‎ ‎‏صنایع و آقای رجایی رفتند قراردادی بستند که قطعات بیاید، این قرارداد ‏‎ ‎‏دو ساله باشد یا پنج ساله فرقی ندارد، ایران‌خودرو بایستی که این کار را ‏‎ ‎‏بکند. اگر روزنامه انقلاب اسلامی آن روزها را بخوانید می‌بینید که چه ‏‎ ‎‏یاوه‌ها و چه حرف‌های غیراصولی راجع به نخست وزیر مملکت زد. من ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 107
‏یادم نمی‌رود آن روز توی نخست‌وزیری که آقای رجایی و آقای ‏‎ ‎‏نعمت‌زاده وزیر صنایع وقت بودند، دیدم که از نخست‌وزیری می‌رفتند ‏‎ ‎‏خدمت امام توضیح بدهند. اصلا بنی‌صدر کارش شده بود بنشیند و ‏‎ ‎‏هرکاری که آقای رجایی می‌کند به عنوان یک سند خیانت بیاورد توی ‏‎ ‎‏روزنامه خودش اعلام بکند. خب در آن سال جنگ ما شروع شده بود و ‏‎ ‎‏پول هنگفتی بایستی برای خرید اسلحه و هزینه‌های جنگ می‌پرداختیم. ‏‎ ‎‏آن سال کل بودجه ما 400 میلیارد تومان بود که فقط 50 میلیارد تومانش ‏‎ ‎‏برای جنگ بود. این مسلم است که اشتباه بود. ایشان شروع کرد در این ‏‎ ‎‏مورد به ناملایمی کردن و قلم زدن. خب اقتصاددان هم بود و نمی‌شد که ‏‎ ‎‏اگر جدا از شرایط بخواهیم نگاه کنیم، بگوییم حرفش بی‌ربط است. ولی ‏‎ ‎‏جدا از شرایط نگاه می‌کردیم حرف درست بود ولی اگر آگاه به شرایط ‏‎ ‎‏نگاه می‌کردیم که این جنگ تحمیلی است، بعداً هم خواست مردم در ‏‎ ‎‏میان بود. در آن موقع آگاهانه می‌دانستیم که این هزینه‌ها بیخود است، ‏‎ ‎‏چنان چه جنگ هم بیخود است ولی جنگ تحمیلی بود و ما باید به ‏‎ ‎‏میدان می‌رفتیم. بر این اساس شروع کرد به صحبت کردن درباره نفت. ‏‎ ‎‏خوب می‌دانست وقتی که ما جنگ داریم احتمال دارد که یک سری ‏‎ ‎‏صادرات نفت ما دچار تعلل بشود. همه می‌دانستیم و اتفاقاً هم شد. اما ‏‎ ‎‏اینکه بودجه را با یک اعداد و ارقام بدبینانه بنویسیم این هم درست نبود. ‏‎ ‎‏این نوع حرف‌ها را برداشت و در روزنامه نوشت و ما هم موظف بودیم ‏‎ ‎‏برایش توضیح بدهیم که آقا ما می‌خواهیم مملکت را بگردانیم. ما ‏‎ ‎‏فرض‌مان بر این نباید باشد که خارک له می‌شود و از بین می‌رود، بلکه ‏‎ ‎‏باید با تمام قدرت حفظش کنیم. آن 50 میلیارد پول را می‌دهیم برای ‏‎ ‎‏حفظ منابع مالی‌مان. بحث این بود، از نظر بنده حرف‌های آقای بنی‌صدر ‏‎ ‎‏یک ذره حرف غیرروشن برای متخصصان و برای مسئولانی که تنظیم ‏‎ ‎
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 108
‏بودجه کردند، نداشت، حرف‌ها روشن بود و می‌دانستیم که موجود است ‏‎ ‎‏ولی با حفظ مسائل مملکت بایستی رجایی و کابینه تصمیم می‌گرفت. ‏‎ ‎‏یعنی می‌گویم کار بنی‌صدر یک هوچی‌گری بود. ‏

‏در مجلس هم دو گروه بود. یک گروه که از هم خوان‌های بنی‌صدر، ‏‎ ‎‏مثل سلامتیان و اینها بودند و یک گروه هم از بچه‌های متدین حزب‌اللهی ‏‎ ‎‏بود، آقای هاشمی و افرادی با این نوع تفکر. یک عده هم بودند که ‏‎ ‎‏آدم‌های منصفی بودند. یادم می‌آید که آقای مهندس عزت الله سحابی ‏‎ ‎‏رئیس کمیسیون برنامه و بودجه بود. او یقینا با بنی‌صدر خوب نبود و او ‏‎ ‎‏را آدم صالحی نمی‌دانست اما در جریان جنگ نگرانی‌هایی داشت. در ‏‎ ‎‏نتیجه آقای سحابی و افرادی شبیه او منتظر نبودند ببینند بنی‌صدر چه ‏‎ ‎‏می‌گوید. بنی‌صدر در مجلس دار و دسته‌ای هم داشت حداقل هم ده ‏‎ ‎‏تایی بودند که حرف‌های او را می‌زدند. ولی یک تیمی هم بودند که تیم ‏‎ ‎‏وطن دوست و انسان‌های خوبی بودند اما اختلاف سلیقه داشتند، آنها هم ‏‎ ‎‏جمع شدند، منتها تیمی که دفاع می‌کرد از حرکتی که امام کرده بود و به ‏‎ ‎‏اصطلاح خط امامی‌ها در مجلس خوشبختانه بیشتر بودند. در نتیجه ما که ‏‎ ‎‏بودجه را بردیم توی مجلس و من هم از طرف دولت می‌رفتم توی ‏‎ ‎‏کمیسیون‌ها شرکت می‌کردم، افراد بیشتری بودند که به ما حساسیت نشان ‏‎ ‎‏می‌دادند و حرف‌های ما را بهتر دوست داشتند بشنوند و البته ‏‎ ‎‏بعضی‌هایشان نقد و بعضی‌هایشان نگرانی هم داشتند. این اولین بودجه‌ای ‏‎ ‎‏بود که دولت آقای رجایی ارائه می‌داد، در نتیجه من حق می‌دهم به ‏‎ ‎‏بعضی از مسئولان و نمایندگان که بگویند آقا حالی‌تان هست چه ‏‎ ‎‏می‌کنید؟ حالا اسم نمی‌برم به دلیل اینکه شبهه ایجاد نشود که فقط آنها ‏‎ ‎‏مخالف بودند همین وسواسی که الآن هست و الآن هم شما توی مجلس ‏‎ ‎‏ببینید، توی تمام روزنامه‌های مکتبی ما و خط امامی‌ها نگاه کنید همه ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 109
‏معتقدند که بالاخره این بودجه و این ساختار بودجه جوابگوی مملکت ‏‎ ‎‏نیست. من به عنوان کسی که چهار دفعه بودجه مملکت را بردم توی ‏‎ ‎‏مجلس به این مسأله اعتقاد دارم که ما هم نواقصی داریم ولی نواقص به ‏‎ ‎‏کل جامعه برمی‌گردد. الآن می‌گویم نقدها و بدبینی‌ها با بودجه سال 60 ‏‎ ‎‏به این دلیل فرق دارد که 16 ـ 17 سال است ما داریم بودجه تنظیم ‏‎ ‎‏می‌کنیم و فهمیدیم که بودجه منعکس کننده ساختار است، منعکس کننده ‏‎ ‎‏آنی هست که ما می‌بینیم و آن جور نیست که همه دوست داریم باشد. ‏‎ ‎‏باید تلاش کنیم بهبود پیدا کند. نقدهایی که سال 60 بود الآن هم همان ‏‎ ‎‏نقدها هست و حول این محور می‌گردد، چه قدر این بودجه ما را به ‏‎ ‎‏اهدافمان می‌رساند و این حرف‌ها درست است، این را بچه‌های مسلمان ‏‎ ‎‏و متدین و حزب اللهی و خط امامی همان موقع داشتند و الان هم دارند ‏‎ ‎‏و تا وقتی که ما به جامعه مطلوبمان نرسیم این نقدها باید مرتب باشد. ‏‎ ‎‏این نقد باید مرتب در تنظیم بودجه و برنامه‌هایمان باشد تا ما را در فشار ‏‎ ‎‏بگذارد که ما به طرف آن آرمان حرکت کنیم. آقای بنی‌صدر بزرگ‌ترین ‏‎ ‎‏هدفش شده بود کاهش قدرت اجرایی آقای رجایی و با توجه به اینکه ‏‎ ‎‏فرمانده کل قوا هم بود، سعی می‌کرد که تمام پیروزی‌هایی که توی ‏‎ ‎‏جبهه‌ها رزمندگان پیدا می‌کنند منسوب کند به خودش و بگوید که دولت ‏‎ ‎‏با ما همکاری نمی‌کند. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 110