فصل دوم: خاطرات رضا امراللهی

راه اندازی مجدد سازمان انرژی اتمی بعد از انقلاب

‎□‎‏ آقای دکتر بعد از اینکه این مسائل تمام شد و شما رئیس سازمان ‏‎ ‎‏انرژی اتمی شدید، آیا دیداری با امام داشتید؟ ‏

‎■‎‏ من یادم است که روز‌های اول پیروزی انقلاب آقای موسوی اردبیلی ‏‎ ‎‏هنوز شاهدند به ما گفتند بیا برو‌ پادگان جمشید آباد که بعدها سپاه شد. ‏‎ ‎‏رفتیم انتهای جمشید آباد، همان پادگان جمشید آباد در خیابان کارگر ‏‎ ‎‏آنجا من مدتی بودم تا اینکه بعضی از دوستان‌ با توجه به رشته‌ ‏‎ ‎‏تحصیلی‌ام به من گفتند آقا تو بیا برو سر کارت. ما آمدیم و خدا وکیلی ‏‎ ‎‏هم بگویم اصلا با بی‌علاقگی، مثل کسی که از یک کاری الآن  بیشتر ‏‎ ‎‏خوشش می ‌‌آید ولی می‌گویند بیا برو سر همان کار اولت. ما آمدیم آن ‏‎ ‎‏موقع هم متأسفانه اول انقلاب، انرژی اتمی را خیلی ول کرده بودند و ‏‎ ‎‏دیدگاه‌هایی هم بود که مثلا اینها را می‌خواهیم چه‌کار، مثل بقیه ‏‎ ‎‏دیدگاه‌هایی که مثلا هواپیما می‌خواهیم چه کار کنیم؟ ‏

‏من رفتم آن جا. یادم می ‌‌آید که سازمان انرژی اتمی خیلی از کادر‌های ‏‎ ‎‏خوبش ول کرده و رفته بودند و خیلی‌هاشان رفته بودند خارج و خیلی ‏‎ ‎‏را هم به جاهای دیگر منتقل کرده بودند. در حدود سی و چند تا ‏‎ ‎‏ساختمان در شهر تهران متعلق به انرژی اتمی یا در اجاره‌اش بود که باقی ‏‎ ‎‏مانده بود و تقریبا خیلی چیز‌های عجیب و غریبی از آنجا برده بودند و یا ‏‎ ‎‏می‌بردند. ما رفتیم کم‌کم ساختمان انتهای خیابان کارگر را سعی کردیم ‏‎ ‎‏که رو به راه بکنیم و راه بیندازیم که در راه انداختن آنجا، مهندس ‏‎ ‎‏میرحسین موسوی خیلی نقش داشت، یعنی اگر ایشان نبود سازمان ‏‎ ‎‏انرژی اتمی راه نمی‌افتاد. البته ایشان خیلی اعتماد داشت به من واقعا هم ‏‎ ‎‏خیلی کمک کرد با اینکه اول کار هم خیلی سخت بود. ‏


کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 61
‏ما هم تا آمدیم بجنبیم، جنگ شروع شد و هیچ پولی برای این کار نبود ‏‎ ‎‏ولی آقای مهندس موسوی در حد توانش کمک کرد. آنجا از لحاظ ‏‎ ‎‏تشکیلاتی از هم پاشیده بود که دوباره ایشان با یک مصوبه‌ای که از ‏‎ ‎‏هیأت وزیران گرفتند دوباره آن را به حالت اول برگرداندند. یعنی شد ‏‎ ‎‏معاونت نخست‌وزیر و کم‌کم آنجا ما سعی کردیم آن ساختمان‌ها را که ‏‎ ‎‏پرت و پلا بود و اصلا به درد نمی‌خورد و در حقیقت هر کارمندی ‏‎ ‎‏می‌خواست یک بخش دیگر برود می‌گفت: من رفتم آن ساختمان. ما ‏‎ ‎‏سعی کردیم از آنها آزمایشگاه‌های منظمی درست بکنیم و همکاران‌مان را ‏‎ ‎‏در همین تشکیلاتی که فعلا هست سازمان بدهیم. ‏

‏می‌دانید که ساختن ساختمان معمولی شاید خیلی سخت نباشد ولی ‏‎ ‎‏آزمایشگاه ساختن خیلی سخت است، خیلی مشکل است و به خصوص ‏‎ ‎‏اینکه نام آنجا هم انرژی اتمی بود.حالا نگاه‌های خارجی‌ها نگاه خاصی ‏‎ ‎‏هست و از آن اول همه‌اش کارشکنی می‌کردند. زمان شاه پروژه‌های ‏‎ ‎‏خیلی مفصلی را بعضا برای آنجا تدارک دیده بودند. یکی از اشتباه‌های ‏‎ ‎‏شاه این بود که گفته بود من می‌خواهم 23 تا نیروگاه اتمی بسازم. ما آن ‏‎ ‎‏موقع در خارج دانشجو بودیم گفتیم آخر 23 تا نیروگاه را چه کسانی ‏‎ ‎‏می‌خواهند بگردانند؟ شما برای این 23 تا باید 500 تا مهندس داشته ‏‎ ‎‏باشید. امروز که ما داریم با هم حرف می‌زنیم 500 تا مهندس در اتم ‏‎ ‎‏نداریم. بنابراین آن نشدنی بود و ما همیشه پیشنهادمان این بود که یکی، ‏‎ ‎‏دو تا، سه تا ممکن است بشود نیروگاه اتمی داشت، چهار تا ممکن است ‏‎ ‎‏بشود داشت ولی این تعداد نمی‌شود. ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 62