□ بعد از فارغالتحصیلی به ایران آمدید؟
■ بله من بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی به ایران آمدم و قصهاش هم طولانی است. یادم هست آمدیم بچه مسلمانهایی که کمی گرایش به خط امام داشتند را جمع کردیم که بعدها شد جامعه اسلامی دانشگاهها. هنوز کسانی هستند که شاهد این مدعا باشند. این جلسه را در خانه گذاشتیم و حدود سی، چهل نفر را جمع و سازماندهی کردیم. این اتفاق اواخر سال 56 و اوایل سال 57 بود و کار نیز با سرعت به جلو رفت.
محور فعالیتهای ما، همان غرب تهران بود. آن موقع [حجتالاسلام و المسلمین] آقای علیاصغر مروارید که هنوز مشکلاتی برایش پیش نیامده بود، به نظر من آن موقع بسیار خوب عمل میکرد یعنی از لحاظ جمع کردن بچههای حزباللهی و غیره، تشکیلاتی عمل میکرد. حالا این یک طرف قضیه و یک طرف قضیه هم ما بچههای دانشگاه بودیم که یک مقدار فعالیتهای متعدد که دیگر کاغذی شده بود، داشتیم، مثل شبنامه و حتی روزنامه و مجله و از این حرفها که انتهای قضیه کشید به مدرسه رفاه و من جزو اولین آدمهای آنجا بودم که خودم قصدم این نیست که اینها را بگویم و اصلا بدم می آید و میخواهم از اینها زود رد بشوم.
□ استاد در امریکا وقتی پیام امام به انجمن اسلامی آمد این پیام در جلسه چه تأثیری داشت؟
■ یک سمیناری را ما برگزار کردیم در امریکا و این در شهر ما بود. اینها در مقایسه با بقیه چیزها خیلی کوچک است. حالا پس بگذارید که بگویم این منافقان آن موقع خیلی داشتند ترکتازی میکردند و بچههای مسلمان ما را داخل ایران به انگ مسلمان بودن لو میدادند.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 45