فصل دوم: خاطرات رضا امراللهی

به هم نزدیک شدن گرایش های مختلف فکری در انجمن اسلامی

‎□‎‏ در مورد دانشجویانی که آنجا گرد هم جمع می‌شدند چه می‌دانید؟ ‏

‎■‎‏ اینها را من نمی‌دانم. چون ما تگزاس بودیم و آنها کالیفرنیا بودند و ‏‎ ‎‏فاصله این دو شهر خیلی زیاد بود و با ماشین یک روز و نصفی و یا دو ‏‎ ‎‏روز راه و با هواپیما سه ساعت و نیم راه است. ‏

‎□‎‏ در آن مجموعه شورا که شما داشتید، آیا همه تفکرات در یک جهت ‏‎ ‎‏بود یا جهت‌گیری‌های مختلف وجود داشت؟ ‏

‎■‎‏ قبل از انقلاب صف‌بندی‌ها این طوری نبود. ما خودمان می‌دانستیم ‏‎ ‎‏که تفاوت‌هایی وجود دارد، ولی در مقابل، این صف‌بندی‌ها را می‌شد، ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 43
‏دید. اولین و مهمترین مسأله، وجود شاه و رژیمش بود. دومین مسأله ‏‎ ‎‏جریان‌های گروه چپ موجود در آن زمان بود که در حقیقت، جریان ‏‎ ‎‏چپ دشمن شماره یک ایدئولوژیک ما بود. جریان شاه هم اصلاً دشمن ‏‎ ‎‏اسلام بود. یعنی آن جریان دوم می‌خواست با ما مبارزه ایدئولوژیک بکند ‏‎ ‎‏و این شاه هم با اسلام مبارزه می‌کرد. اینها صف‌بندی‌های آن زمان بود. ‏‎ ‎‏دور آن میز شورای انجمن‌های اسلامی، آقای ابراهیم یزدی هم بود و ‏‎ ‎‏حتی ایشان مدتی رئیس آن هم بود ولی در مجموع تفکرات کمی فرق ‏‎ ‎‏داشت، اما آدم‌های مختلف گرایش‌هایشان به هم نزدیک‌تر بود. مثلا آقای ‏‎ ‎‏محمد هاشمی یا آقای ماکویی، من و یا دو، سه نفر دیگر که آنجا بودند، ‏‎ ‎‏اینها یک مقداری گرایش‌شان با هم فرق داشت. ‏

‏آن موقع هم در بعضی چیزها نهضت آزادی‌ها بودند که ما‌ها را خیلی ‏‎ ‎‏داخل نمی‌کردند و ما هم با آنها فاصله داشتیم، منتها اینها در مقایسه با ‏‎ ‎‏این تضاد اصلی که عرض کردم به ما نزدیک‌تر بودند. ‏

‏به اصطلاح ما بچه‌های دانشجوی‌مان که الآن هم در گوشه و کنار ‏‎ ‎‏کشورمان هستند، مثل آقای نصیری که یک وقتی در خبرگزاری بود، ‏‎ ‎‏ایشان هم آنجا بود منتها اینها رده‌های یک مقدار جوان‌تر ما بودند و در ‏‎ ‎‏دانشگاه هوستون و یک شهر دیگری بودند که چهار یا پنج سال از ما ‏‎ ‎‏کوچک‌تر بودند و آنها حتی نگرش‌شان با ما تفاوت داشت که بروز هم ‏‎ ‎‏می‌دادند یعنی می‌خواهم بگویم که ما هم بروز می‌دادیم منتها در یک ‏‎ ‎‏جمع‌های کوچک‌تری. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 44