فصل اول: خاطرات غلامرضا آقازاده

بمباران مخازن نفت خارک

‏یکی از جاهایی که عراق مکرر بمباران می‌کرد، جزیره خارک بود و در ‏‎ ‎‏یکی از سفرها به محض رسیدن به خارک وضعیت قرمز شد، ‏‎ ‎‏هواپیما‌های عراق حمله کردند به یکی از مخازن نفت ما که یک میلیون ‏‎ ‎‏بشکه‌ای بود، بمب درست به سقف این مخزن برخورد کرد و یک آتش ‏‎ ‎‏عظیمی آنجا را فراگرفت. آن موقع این مخازن برای جمهوری اسلامی ‏‎ ‎‏ بسیار مهم بودند، چون ما باید نفت را از منابع تولید کنیم، بیاوریم توی ‏‎ ‎‏ این مخازن، تثبیت شان کنیم بعد وارد کشتی بکنیم. ‏

‏خاطرم هست که انبوهی از آتش آنجا را گرفته بود. بچه ‌های خارک و ‏‎ ‎‏تمام کارکنان شرکت نفت و آتش‌نشان‌ها روحیه کاملا جنگی داشتند، ‏‎ ‎‏کسی دنبال پناهگاه رفتن و این‌جور چیزها نبود. به محض اینکه ‏‎ ‎‏آتش‌سوزی شکل گرفت، گروه تشکیل شد. از چهل ـ پنجاه متری، ‏‎ ‎‏ حرارت این مخازن در حال سوختن اجازه نمی‌داد کسی نزدیک بشود. ‏‎ ‎‏دیدم آن مسئولان خارک و پرسنل شان جمع شدند، با هم یک جلسه چند ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 21
‏دقیقه‌ای تشکیل دادند و تصمیم‌شان این شد که مخزن را باید نجات ‏‎ ‎‏بدهند. از طرف دیگر کار به این سادگی‌ها هم نبود چرا که ارتفاع مخزن ‏‎ ‎‏بسیار بالا بودو امکانات و تجهیزات آتش نشانی این قدر وسیع نبود و ‏‎ ‎‏نمی‌توانستند صرفا با شلنگی این کار را انجام دهند. دور مخزن اگر دیده ‏‎ ‎‏باشید پله ‌های اضطراری نصب می‌شود، من دیدم دو نفر از بچه ‌های ‏‎ ‎‏ خارک شلنگ را به دست گرفتند، از این پله ها در میان آتش دارند ‏‎ ‎‏می‌روند بالا و از پایین دو تا شلنگ دیگر روی اینها آب می‌گرفتند که ‏‎ ‎‏آتش نگیرند، بعد اینها رفتند و این شلنگ ها را به بالای مخزن رساندند ‏‎ ‎‏که هر لحظه امکان انفجارش بود و از آن بالا شروع به کار کردند و آتش ‏‎ ‎‏را مهار کردند. ‏

‏از این نوع اتفاقات و از این نوع کارها، در صنعت نفت خیلی زیاد ‏‎ ‎‏افتاده است و این امکان نداشت مگر اینکه این کار و این وظیفه را به ‏‎ ‎‏عنوان یک ارزش و وظیفه دینی انجام دهیم. هیچ عامل دیگری به غیر از ‏‎ ‎‏دین باعث نمی‌شود که کسی بیاید از جانش بگذرد.شهدای زیادی را ‏‎ ‎‏صنعت نفت به انقلاب تقدیم کرد. همه اینها ناشی از این نگرش به ‏‎ ‎‏مسائل است که اینها را ما مرهون حضرت امام(س) می‌دانیم. ‏

‏اواخر جنگ روزی بدون اینکه نکته‌ای یا درخواستی کرده باشم، دیدم ‏‎ ‎‏حاج احمد آقا زنگ زدند به بنده و فرمودند که امام یک پیام بسیار جالبی ‏‎ ‎‏ در مورد صنعت نفت دارند می‌دهند که ساعت دو از رادیو خوانده ‏‎ ‎‏می‌شود. ما پای رادیو ساعت دو جمع شدیم ، وقتی که آن پیام امام به ‏‎ ‎‏کارکنان صنعت نفت شروع شد به خوانده شدن و هر چی رفت جلو من ‏‎ ‎‏حیران‌تر می‌شدم که امام، این پیرمرد در جماران نشسته و بدون اینکه ‏‎ ‎‏صنعت نفت را ببیند، بدون اینکه با این تجهیزات و تکنولوژی پیچیده ‏‎ ‎‏روبه‌رو شود، بدون آن که تقسیم‌بندی دریا و خشکی، بالای کوه‌ها و زیر ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 22
‏دریاها را دیده باشد، به قلم بسیار شیوایی اینها را چنان ترسیم کرده و به ‏‎ ‎‏توصیف کشیده بود که اصلا باور نکردنی بود. در حدی که بنده که در ‏‎ ‎‏آن مقطع احتمالا 10، 11 سال بود که وزیر نفت بودم، اگر می‌خواستم ‏‎ ‎‏نفت را توصیف کنم، قطعا به این ترتیب بلد نبودم و اصلا همه مانده ‏‎ ‎‏بودیم که امام از متخصص ترین ماها متخصص‌تر شده بود در این بیانی ‏‎ ‎‏ که دارد می‌گوید و توصیفی که از این بچه ها می‌کند و دیگر آن مقطعی ‏‎ ‎‏ بود که امام کاملا ثمره این رهنمودشان را دیده بودند‏‎[1]‎‏. یعنی کارکنان ‏‎ ‎‏صنعت نفت به خودباوری رسیده بودند، ضمن اینکه کار خودشان را ‏‎ ‎‏ارزش می‌دانستند و باور کرده بودند که صنعت نفت را می‌توانند حفظ ‏‎ ‎
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 23
‏کنند و به این دلیل در دوران جنگ، حتی یک روز صادرات نفت متوقف ‏‎ ‎‏نشد. برای اینکه چرخ‌های جنگ با پول نفت باید می‌چرخید. تهیه ‏‎ ‎‏اسلحه، پرداخت حقوق، تأمین نیازمندی‌های ارتش و سپاه با پشتوانه ‏‎ ‎‏نفت باید انجام می‌شد و ما اهمیت این قضیه را می‌دانستیم و به همین ‏‎ ‎‏دلیل در اواخر جنگ به جایی رسیده بودیم که واقعا ما از سر لوله ‌های ‏‎ ‎‏ نفت در خارک شلنگ‌های بزرگی بسته بودیم و این شلنگ‌ها را آورده ‏‎ ‎‏بودیم روی اسکله‌ای که داغان شده بود، بعد کشتی‌ها که می‌آمدند این ‏‎ ‎‏شلنگ‌ها را می‌بردیم در مخزن آن کشتی‌ها همینجور وارد می‌کردیم، ‏‎ ‎‏این‌جوری نفت می‌فروختیم. ‏

‏امروز خیلی زود یادمان رفته که چی بود و چی شد. امروز اگر شما ‏‎ ‎‏به خارک بروید اندازه گیری‌های الکترونیکی، تجهیزات بسیار مدرن و ‏‎ ‎‏پیشرفته و همه چیز آنجا الآن هست و آن روز، این بچه ها با این مشقات ‏‎ ‎‏نفت را صادر می‌کردند، اینها را نباید بگذاریم از یادها برود و اینها را ‏‎ ‎‏همه اش من مدیون حضرت امام می‌دانم که در دیدار‌های خودشان، ‏‎ ‎‏حمایت‌های خودشان، دعا‌های خودشان، پشتیبانی‌های خودشان ما را به ‏‎ ‎‏حرکت در آوردند و یک نیروی عظیمی را در این مقطع برای ما به ‏‎ ‎‏وجود آوردند که در دوران جنگ صنعت نفت با یک چنین پشتوانه ‏‎ ‎‏معنوی هدایت می‌شد. ‏

‏بعضی از پالایشگاه‌ها بود مثل پالایشگاه تبریز که  بعد از اتمام کار ‏‎ ‎‏بازسازی‌اش چند ساعت از کارش نگذشته بود که دوباره بمباران شد. ‏‎ ‎‏ساده نیست اینها را دوباره به حرکت درآوردن. یا پالایشگاه اصفهان در ‏‎ ‎‏اواخر جنگ که عراق به تجهیزات و موشک‌های لیزری پیشرفته مجهز ‏‎ ‎‏شده بود به آن جا حمله کرد. چون پالایشگاه اصفهان سوخت تمام ‏‎ ‎‏هواپیما‌های جنگی را تأمین می‌کرد، دشمن آمد برج تقطیر را که ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 24
‏ارتفاعش 70 متر است، موشک را به نقطه بالای آن زد که برج تقطیر ‏‎ ‎‏داغان شد و یک بمب دیگر روی دیگ بخار پالایشگاه زد و این آب ‏‎ ‎‏جوشی که در دیگ بخار پخش می‌شد سبب شد چند نفر زیر این دیگ ‏‎ ‎‏جزغاله شوند. چند نفر در اثر بمباران‌ها شهید شدند و خون اینها روی ‏‎ ‎‏ پله ‌های پالایشگاه ریخته بود که من رسیدم به پالایشگاه. ‏

‏من دیدم در آن شرایطی که آتش هست و جنازه ها روی زمین ریخته ‏‎ ‎‏است، پرسنل پالایشگاه تقسیم شدند به دو گروه، یک گروه داشتند جنازه  ‏‎ ‎‏شهدا را جمع می‌کردند و گروه دیگر داشتند برنامه بازسازی را تنظیم ‏‎ ‎‏می‌کردند که چگونه این پالایشگاه را به هم بدوزند تا سریع پالایشگاه به ‏‎ ‎‏تولید برسد. ما در تاریخ وقتی نگاه می‌کنیم از این نمونه ها وجود ندارد. ‏

‏در ملاقات‌های بعدی با حضرت امام(س)، سه نکته را همیشه از امام ‏‎ ‎‏می‌شنیدم: یکی تکیه دائمی‌شان بر تلاش و خدمت خالصانه برای ‏‎ ‎‏ جمهوری اسلامی بود، دومی هماهنگی جدی به عنوان وزیر با دولت، و ‏‎ ‎‏سومی رسیدگی به پرسنل و کارکنان. این سه نکته را من مرتب از امام ‏‎ ‎‏دریافت می‌کردم که به پرسنل برسید و به محرومین برسید. به خودباوری ‏‎ ‎‏ و خود اتکایی هم خیلی بها می‌دادند. ‏

‎□‎‏ همینطور که اشاره کردید، اخبار بمباران ها در طول جنگ خیلی ‏‎ ‎‏ نگران کننده و مأیوس کننده بود و خیلی از آنها را در اخبار عمومی ‏‎ ‎‏ نمی‌آوردند، و مردم مطلع نبودند. اما نحوه اطلاع خود امام چگونه بود و ‏‎ ‎‏آیا شما ترجیح نمی‌دادید که بعضی از اخبار نرسد، با توجه به بیماری و ‏‎ ‎‏کهولت سن به ایشان منتقل نشود؟‏

‏ ‏‎■‎‏ ما معمولا امام را، به روزتر از هر کسی در کشور دیدیم. راجع به ‏‎ ‎‏اتفاقاتی که در کشور می‌افتاد منابع و کانال‌هایی که داشتند خیلی متنوع ‏‎ ‎‏بود، بعضی‌هایش اصلا آشکار بود. مثلا فرض کنید یک اتفاق مهمی اگر ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 25
‏در صنعت نفت می‌افتاد باید گزارش آن را می‌فرستادیم، ولی ما می‌دیدیم ‏‎ ‎‏که امام از کانال‌های متعدد در جریان قضایا هستند و اطلاعات‌شان هم ‏‎ ‎‏خیلی به روز است. البته ما جزو سربازان گمنامی بودیم که هیچ کارمان ‏‎ ‎‏را نمی‌توانستیم بروز بدهیم و خبر دهیم. برای این که اطلاعات را دشمن ‏‎ ‎‏پیدا می‌کرد. وقتی که حملات به کشتی‌ها با حجم وسیعی شروع شد، ‏‎ ‎‏هیچ مشتری خارجی حاضر نشد بیاید خارک. یعنی اگر ما نفت داشتیم، ‏‎ ‎‏مشتری حاضر نبود ریسک کند، کشتی‌اش را بیاورد خارک و از ما نفت ‏‎ ‎‏بخرد. ما باید روشی اتخاذ می‌کردیم، چون که نمی‌توانستیم صادرات را ‏‎ ‎‏متوقف کنیم. آمدیم خودمان تعدادی کشتی خریدیم، پرسنل خودمان را ‏‎ ‎‏روی این کشتی‌ها گذاشتیم، بعد می‌رفتیم در نهایت خارج از تنگه هرمز ‏‎ ‎‏به مشتری‌ها نفت را تحویل می‌دادیم. این یک کار عملیاتی بسیار سنگینی ‏‎ ‎‏ بود که در آن مقطع باید انجام می‌دادیم و یک کار ابتکاری و استثنایی ‏‎ ‎‏ بود در دنیا. یا حتی درباره ابزار جنگی چون ما باید اسکورت کشتی‌ها را ‏‎ ‎‏از طریق هواپیما‌های خودی انجام می‌دادیم و این کار بسیار سنگین و ‏‎ ‎‏زمان‌بری بود، مجبور شدیم تجهیزات نظامی را روی کشتی‌ها پیاده کنیم ‏‎ ‎‏و حتی به ابتکاراتی در این زمینه رسیدیم. ‏

‏مثلا وقتی که وضعیت قرمز می‌شد، یا حمله هوایی انجام می‌شد، از ‏‎ ‎‏پودر آلومینیوم یک هدف ‌های کاذبی درست کرده بودیم. وقتی که کشتی ‏‎ ‎‏ حرکت می‌کرد این هدف‌های کاذب را در دریا رها می‌کردیم، ‏‎ ‎‏موشک‌های هواپیمای دشمن که می‌آمدند به این هدف‌های کاذب ‏‎ ‎‏می‌خوردند. خیلی از این نوع نمونه ها در صنعت نفت وجود دارد. همه ‏‎ ‎‏اینها تجربیاتی بود که ما در دوران جنگ یاد گرفتیم. ‏


کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 26
‏خدا رحمت کند شهید ستاری‏‎[2]‎‏  را که خیلی به ما کمک کرد. یعنی ‏‎ ‎‏ واقعا نیروی هوایی یک بخش عمده از خدماتش برای خدمت‌رسانی به ‏‎ ‎‏بخش صنعت نفت بود که کشتی‌ها را اسکورت می‌کردند، درگیری‌های ‏‎ ‎‏ هوایی که پیش می‌آمد، باید حفاظت می‌کردند از تأسیسات و تجهیزات ‏‎ ‎‏صنعت نفت. ‏

‎□‎‏ درباره قطع وابستگی از درآمد نفت و اقتصاد تک محصولی ‏‎ ‎‏حضرت امام چه نظری داشتند؟ ‏

‎■‎‏ من چه در آن دوران که با حضرت امام در این رابطه خدمت‌شان ‏‎ ‎‏رسیده بودم، سؤال کرده بودم و چه در دوره مقام معظم رهبری هر دو ‏‎ ‎‏بزرگوار نظرات صریحی در رابطه با قطع وابستگی از نفت داشتند. ‏

‏من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم پرسیدم آیا منظورتان از قطع ‏‎ ‎‏وابستگی به نفت این است که مثلا ما نفت را صادراتش را قطع کنیم؟ ‏‎ ‎‏گفتند: نه اصلا. گفت امروز ما محتاج به درآمد نفت هستیم ولی اگر از ‏‎ ‎‏این احتیاج رها شدیم، یک روزی تصمیم می‌گیریم که اصلا نفت صادر ‏‎ ‎‏نکنیم که قیمت برود بالا. یک روزی تصمیم می‌گیریم صادر کنیم تا ‏‎ ‎‏ذخایر ارزی‌مان را ببریم بالا. سرمایه‌گذاری‌هایمان را افزایش دهیم. این ‏‎ ‎‏به این معنی نیست که نفت را باید درش را تخته کنیم و دیگر تعطیل ‏‎ ‎‏بشود. نفت با همه اقتدارش باید به فعالیتش ادامه بدهد، ایجاد درآمد ‏‎ ‎‏بکند، ارزش افزوده به وجود بیاورد، ولی دستگاه ‌های اجرایی، بخش ‌های ‏‎ ‎‏ تولیدی، بخش ‌های خدماتی و بخش ‌های دیگر نباید برای بر طرف کردن ‏‎ ‎‏احتیاجات روزمره خود وصل به این منبع بشوند. ‏

‏اگر با این نگرش، ما نگاه کنیم نفت هم در کنار صنایع دیگر ‏‎ ‎‏می‌تواند، عامل رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد و در کشور‌های ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 27
‏ پیشرفته هم به همین نگاه دیده می‌شود. ما که نگاه به نفت داریم و آنچه ‏‎ ‎‏که از امام دریافت می‌کردیم، همین معنی بود. گسستن از نفت هم به ‏‎ ‎‏همین معنی تعبیر می‌شد. ما این را به عنوان سیاست کلی کشور دریافته ‏‎ ‎‏بودیم. چه از طریق حضرت امام و چه از طریق مقام معظم رهبری و چه ‏‎ ‎‏در دولتی که بودیم. ‏

‎□‎‏ آیا توصیه‌ای از امام را درباره اداره کردن هر چه بهتر صنعت نفت ‏‎ ‎‏به یاد دارید؟ ‏

‎■‎‏ یکی از مشخصه ‌های حضرت امام این بود که در منافع جمهوری ‏‎ ‎‏ اسلامی هیچ گونه ملاحظه‌ای را نمی‌پذیرفتند. از جمله این چیزها توصیه ‏‎ ‎‏ایشان به این بود که دولت جمهوری اسلامی امروز احتیاج به درآمد ‏‎ ‎‏دارد. احتیاج به درآمد نفتی دارد، یعنی آن انسجام به طور جـد مورد نظر ‏‎ ‎‏حضرت امام بود و از اختلاف دوستان و همکاران ما در دولت رنج ‏‎ ‎‏می‌بردند و به همین دلیل همیشه ما به عنوان جمع دولت هم که می‌رفتیم ‏‎ ‎‏خدمت حضرت امام، امام تکیه شان روی این بود که هوای نفس را زیر پا ‏‎ ‎‏ بگذارید، منافع شخصی را زیر پا بگذارید، منافع فردی را بگذارید زیر پا ‏‎ ‎‏ و حتی می‌گفتند بالاخره دین این را می‌گوید که شما اگر فردی از ‏‎ ‎‏خودت بهتر، در آن مسئولیت احساس کردی وجود دارد، تکلیف ‏‎ ‎‏شرعی‌ات این است که باید واگذار کنی. فکر نکنی چون تو هستی همه ‏‎ ‎‏چیز خوب می‌تواند اداره بشود. باید ببینید که کی اصلح است و کی این ‏‎ ‎‏مسأله را دارد. امام در این وادی توصیه‌شان به هماهنگی و همکاری و ‏‎ ‎‏اتحاد قوای سه گانه بود. ‏

‏باز یکی از خصیصه ‌های دیگری که امام داشت و حاکی از تیزبینی و ‏‎ ‎‏حساسیت حضرت امام نسبت به مسائل جامعه بود این بود که اگر در ‏‎ ‎‏جامعه می‌دید که یک حرکتی دارد شروع می‌شود و دارد به سمتی که ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 28
‏حالا ایجاد نارضایتی می‌کند یا موجب مشکلات اجتماعی می‌شود ‏‎ ‎‏می‌رود و یا اینکه بعضی از خطاها دارد تکرار می‌شود، معمولا امام ‏‎ ‎‏خودشان وارد میدان می‌شدند. ‏

‏یکی از این مقاطع یادم هست، (که البته از بحث نفت خارج است) ‏‎ ‎‏مسأله فرمان هشت ماده‌ای امام بود که در آن مقطع مسأله گزینش ها و ‏‎ ‎‏تجسس در مورد مسائل زندگی مردم، یک نارضایتی عمومی پیدا ‏‎ ‎‏کرده‌بود. ‏

‏من خاطرم هست که ما مطلع شدیم که حضرت امام فرمانی را دارند ‏‎ ‎‏صادر می‌کنند و در این فرمان آقای نخست‌وزیر و رئیس قوه قضاییه را ‏‎ ‎‏دارند مسئول می‌کنند که به این مسأله رسیدگی بشود و این فرمان هشت ‏‎ ‎‏ماد‌ه‌ای صادر شد؛ بسیار هم بجا و به موقع بود چون یک آرامشی را در ‏‎ ‎‏جامعه به وجود آورد. ‏

‏بعد از این فرمان جلسه‌ای تشکیل شد در دولت و در میان رؤسای ‏‎ ‎‏ قوا و مجموعه اینها منجر به این شد که یک ستادی لازم است تشکیل ‏‎ ‎‏بشود برای پی‌گیری فرمان حضرت امام. افرادی در آن مقطع انتخاب ‏‎ ‎‏شدند که بنده بودم، آقای محقق داماد به عنوان رئیس بازرسی کل کشور ‏‎ ‎‏بود و آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه بود و آقای مهندس ‏‎ ‎‏موسوی نخست‌وزیر. ما وارد رسیدگی به امورات و شکایاتی که در آن ‏‎ ‎‏مقطع می‌شد و به ستاد می‌رسید شدیم. مقداری اطلاعات که جمع شد و ‏‎ ‎‏نواقص و نارسایی‌هایی که چه درباره گزینش، چه در رابطه با رفتار‌های ‏‎ ‎‏ اجتماعی با مردم وجود داشت و مسائل گوناگونی که نمونه ‌های ‏‎ ‎‏ مشخصی که در این رابطه پیدا کرده بودیم، ما اینها را جمع کردیم در ‏‎ ‎‏یک جلسه، آقای امامی کاشانی هم بود، خدمت امام رسیدیم. این در ‏‎ ‎‏حقیقت اولین جلسه گزارش کار ستاد به امام بود. ما مشکلات قضیه و ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 29
‏مسائلی که با آنها روبه‌رو بودیم و همچنین وقتی می‌خواستیم برویم در ‏‎ ‎‏جزئیات به یک جایی برمی‌خورد و به خصوص روی این نکته ‏‎ ‎‏می‌خواستیم تکیه کنیم که ببینیم نظر امام چیست. فرض کنید ما وارد یک ‏‎ ‎‏موضوعی شدیم، تا هر جا که پیش رفت، باید برویم. این گزارش را ‏‎ ‎‏خدمت امام ارایه کردیم. من در آن جلسه استنباط و احساس خودم را ‏‎ ‎‏عرض کردم. دیدم که امام وقتی که منافع ملت می‌آمد جلو و مسأله مردم ‏‎ ‎‏طرح می‌شود یک حالت عجیبی به ایشان دست می‌داد و در آنجا دیدم ‏‎ ‎‏که امام به شدت، این ستاد را مورد خطاب قرار دادند که شما خدمتگزار ‏‎ ‎‏این مردم هستید، وظیفه شما و تکلیف شما این است که احقاق حق ‏‎ ‎‏بکنید. در جمهوری اسلامی حق یک انسان و یک پابرهنه را ما مجاز ‏‎ ‎‏نیستیم که بگذاریم ضایع بشود و این به هر جا برمی‌خورد بروید دنبالش. ‏‎ ‎‏شما باید به این مسائل برسید.‏‎[3]‎‏ ما وقتی که از جلسه آمدیم بیرون و ‏‎ ‎‏جلسه‌ای خودمان تشکیل دادیم دیدیم که امام همه راه ها را به روی‌مان ‏‎ ‎‏بسته و تنها راهی را که باز گذاشته راه احقاق حق است. ثمرات آن فرمان ‏‎ ‎‏خیلی زیاد بود. خیلی از تنگ‌اندیشی‌ها و تنگ‌نظری‌ها و سخت‌گیری‌های ‏‎ ‎‏ بی‌‌مورد دیگر جمع شد که از آنجا مسأله شورای عالی گزینش شکل ‏‎ ‎‏گرفت و این از رفتار‌های امام بود که در هر مقطعی به اقتضای زمان ‏‎ ‎‏ورود پیدا می‌کردند و یک آرامشی به جامعه می‌دادند و نواقص را بر ‏‎ ‎‏طرف می‌کردند. ‏

‏کاستی‌ها و مسائل اقتصادی که پیش آمد، فرمان حضرت امام در ‏‎ ‎‏مورد تنظیم بازار بود که آن موقع اصلا موضوع را از قوه قضاییه منفک ‏‎ ‎‏کردند و اختیارات را به نخست‌وزیر دادند و این هم احکام همان استفاده ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 30
‏از احکام ولایت فقیه بود که دیگر یک ستادی تشکیل شد در ‏‎ ‎‏نخست‌وزیری. در رأسش آقای نخست‌وزیر قرار گرفت و من هم جزو ‏‎ ‎‏آن ستاد بودم با اختیارات زیادی که مراحلش را طی کرد و رفت. در ‏‎ ‎‏مقطعی از دوران جنگ، امام احساس کردند که نیاز به یک ستاد ‏‎ ‎‏فرماندهی جنگ هست که مشارکت دولت را در جنگ بیشتر کند. در آن ‏‎ ‎‏مقطع این ستاد تشکیل شد که ریاست ستاد فرماندهی جنگ با آقای ‏‎ ‎‏ هاشمی رفسنجانی بود. آقای نخست‌وزیر به این ستاد اضافه شدند. همراه ‏‎ ‎‏یک تعدادی از وزرا، آن موقع یادم هست با آقای بهزاد نبوی، بنده و یک ‏‎ ‎‏تعداد دیگر از همکاران، یک ستاد فرماندهی جنگ تشکیل شد که بنده ‏‎ ‎‏در آن مقطع وزیر نفت بودم و به عنوان معاون خرید خارجی ستاد ‏‎ ‎‏فرماندهی. چون پشتیبانی منابع ارزی از طریق نفت باید باشد در آنجا ‏‎ ‎‏شکل گرفت. ‏

‏حضرت امام مثل یک کارشناس زبده اجتماعی تمام مسائل جامعه در ‏‎ ‎‏اختیارش بود و می‌دانست که در کجا باید چه دستوری، چه فرمانی و ‏‎ ‎‏چه دخالتی و چه نوع فعالیتی را بکند تا جامعه را در جهت اصلی ‏‎ ‎‏ خودش هدایت کند و این ورود حضرت امام در مقاطع حساس بسیار ‏‎ ‎‏بسیار تعیین کننده بود. ‏

‏امام تمام دورانی که بنده از نزدیک با ایشان آشنا شدم و کار کردم، ‏‎ ‎‏ندیدم آنچه را که تکلیف احساس می‌کرد، یک جمله کمتر یا یک جمله ‏‎ ‎‏بیشتر بگوید. هیچ وقت ندیدم که امام بنشینند و محاسباتی بکنند که ‏‎ ‎‏نتیجه این چه می‌شود. وقتی به تشخیص می‌رسیدند و به تکلیف ‏‎ ‎‏می‌رسیدند، آن تکلیف را انجام می‌دادند و این نشان از آن تکیه خالصانه ‏‎ ‎‏ایشان به خدای تبارک و تعالی و اخلاص واقعا بی‌نظیر ایشان بود و ‏‎ ‎‏اینکه یک عارف، یک سیاستمدار، یک رهبر، یک هادی، بسیار بسیار ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 31
‏ورزیده و اینکه در عین اینکه سنی از ایشان گذشته بود، ولی همیشه ‏‎ ‎‏ذهن ایشان پویا و فعال و به روز نسبت به همه چیز بود، این جزو ‏‎ ‎‏استثنائات تاریخ است. ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 32

  • 1. بسم الله الرحمن الرحیم. ملت بزرگ و شریف ایران در دوران مبارزه و پیروزی انقلاب، و نیز  از آغاز جنگ تاکنون، شاهد صداقت و تلاش و مجاهدات کارگران عزیز و مسئولین محترم  صنایع و کارخانجات، خصوصاً عزیزان شرکت و صنعت نفت، بوده است که بحق در  حساس ترین شرایط، شایسته ترین خدمات را به انقلاب و میهن اسلامی نموده اند. ارزش مبارزة  آنان با رژیم طاغوتی شاه در اعتصاب و بستن شیرهای نفت به روی بیگانگان و وارد کردن  ضربه قاطع بر آنان فراموش نخواهدشد. اما مهم تر از آن اینکه در طول جنگ تحمیلی، علی رغم  احتمال خطرات فراوان و بمباران های مکرر مراکز صنعتی و نفتی، مسئولین و کارگران متعهد و  دلسوز انقلاب با تکیه بر ایمان به خدای بزرگ و اعتماد به نفس هیچ گونه سستی به خود راه  نداده و با اراده ای محکم آبروی انقلاب را حفظ نموده و اسلام و ایران را سرافراز نمودند و در  سخت ترین مواقع و شرایط تولید و صادرات نفت را در بالاترین حد نیاز حفظ، و علاوه بر  ترمیم مراکز آسیب دیده، در اعماق آب ها و دل دریاها و بستر زمین ها و قلل کوه ها به توسعه  این صنعت مهم و اکتشاف ادامه دادند، که برای بسیاری از صاحبنظران امور شگفت آور است؛  چرا که در اوج حملات بی وقفه دشمنان، حتی یک روز هم تولید و صادرات نفت این کشور  قطع نگردید. این نیست جز عنایت پروردگار و توجه حضرت بقیه الله ـ ارواحنا فداه ـ و عشقی  که در دل این عزیزان، همانند عشق بسیجیان به دفاع مقدس، نهفته است. من موارد متعددی از  تلاش و مجاهدات این هنرمندان عاشق را در گزارشات و تصاویر دیده ام و اطمینان دارم که  اگر عشق به خدا و مکتب نبود، هیچ گاه آنان حاضر نمی شدند در مراکز و کارخانجات و  پالایشگاه هایی که محاط به انواع خطرها و مملو از مواد آتشزا بوده اند، به کار خود ادامه دهند.  آفرین بر شما کارگران و کارفرمایان و متفکرینی که آتش دنیا را به خاطر جلب رضایت حق بر  خود خریدید (صحیفه امام، ج 21، ص 231، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی)
  • 1. فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران.
  • 1. ر.ک. صحیفه امام، ج17، صص195 تا 197.