فصل اول: خاطرات غلامرضا آقازاده

آشنایی با امام به وسیله کتاب حکومت اسلامی

‏من متولد 1327 هستم. در رشته کامپیوتر، از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل ‏‎ ‎‏شدم. اولین مسئولیتم بعد از انقلاب فعالیت در روزنامه جمهوری اسلامی ‏‎ ‎‏ بود، که مدیر داخلی روزنامه بودم. در سال 60 معاون وزیر خارجه وقت ‏‎ ‎‏بودم برای چند ماه. در اواخر سال 60 به عنوان معاون نخست‌وزیر ‏‎ ‎‏مسئولیت گرفتم و در خرداد سال 61 به عنوان وزیر مشاور در امور ‏‎ ‎‏اجرایی و سرپرست نخست‌وزیری، فعالیتم را ادامه دادم و در سال 64 به ‏‎ ‎‏عنوان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم. در سال 76 به ‏‎ ‎‏عنوان معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب شدم، ‏‎ ‎‏که تا به حال ادامه دارد. آشنایی فکری من با حضرت امام(ره) از سال ‏‎ ‎‏اول دانشگاه شروع شد، البته قبل از آن با نام ایشان و به عنوان مرجع ‏‎ ‎‏تقلید آشنایی مختصری داشتم، ولی بعد از ورود به دانشگاه و پیوستن به ‏‎ ‎‏فعالیت‌های دانشجویی یکی از افرادی که من به طور عمیقی با ایشان ‏‎ ‎‏ارتباط فکری برقرار کردم، حضرت امام بود و این آشنایی هم با کتاب ‏‎ ‎‏«حکومت اسلامی» حضرت امام آغاز شد. البته آن موقع تهیه این کتاب و ‏‎ ‎‏خواندن آن مشقات زیادی به دنبال داشت و من بیشتر در کوه‌ها و ‏‎ ‎‏بیابان ها و حتی در جاهایی که می‌توانستم با حداقل زمان دسترسی پیدا ‏‎ ‎‏کنم، سعی می‌کردم این کتاب را مطالعه کنم و با افکار امام، آشنایی من از ‏‎ ‎‏اینجا شروع شد. ‏

‎□‎‏ آقای مهندس واسطه این آشنایی چه کسی بود، فرد خاصی بود؟ ‏

‎■‎‏ این کتاب را اواخر سال 54 فردی به نام صلواتی که عضو سازمان ‏‎ ‎‏مجاهدین خلق بود و بعداًٌ هم اعدام شد برایم آورد. او من را وادار کرد ‏‎ ‎‏با امام و با کتابش آشنا شوم و تلاش زیاد ایشان بود که موجب شد من ‏‎ ‎‏با افکار امام آشنا شوم. وقتی آن را خواندم اشتیاق بیشتری نسبت به ‏‎ ‎

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 11
‏تفکرات امام پیدا کردم و هم زمان با این، آشنایی دیگر فکری من با دکتر ‏‎ ‎‏شریعتی بود و آقای مطهری و اینها نقش زیادی در دوران دانشجویی ‏‎ ‎‏ روی افکار من داشتند. ‏

‏بعد از انقلاب که به پرونده خودم در ساواک دسترسی پیدا کردم در ‏‎ ‎‏آنجا دیدم که حساسیت ساواک کاملا روی این نکته متمرکز بوده و بنده ‏‎ ‎‏را به عنوان فردی که متعصب مذهبی است و جزو طرفداران حضرت ‏‎ ‎‏امام و جزو افرادی که به دنبال تهیه سلاح برای مبارزه برای حضرت امام ‏‎ ‎‏هستند شناخته‌اند؛ اینها را در پرونده من نوشته بودند. ‏

‏البته ساواک بین مذهبی‌های طرفدار مجاهدین و مذهبی‌های طرفدار ‏‎ ‎‏حضرت امام تفکیک قائل بود. آنهایی که طرفدار امام بودند بیشتر عنوان‌ ‏‎ ‎‏ مرتجع در پرونده هایشان ضبط می‌شد که ما را هم به همین عنوان شناخته و ‏‎ ‎‏مطرح کرده بودند. ساواک حتی تا مرحله گذاشتن وسایل استراق سمع مانند ‏‎ ‎‏میکروفون در خانه و محل زندگی ما پیش رفته بود. به همین دلیل یک ‏‎ ‎‏فردی را در گروه دانشجویی ما نفوذ داده بودند و فکر می‌کردند به اطلاعات ‏‎ ‎‏خیلی وسیعی دسترسی پیدا خواهند کرد که دیگر مصادف شد با شروع ‏‎ ‎‏انقلاب و خیلی آنها موفق نشدند. ‏

‏ ‏

 

کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 12