یاد زمانی افتادم که رجایی از پنجره اتاق من نگاه میکرد چون مشرف به اتاق بنیصدر بود. خدا میداند آن جا هم من اشک این مرد را دیدهام، هنوز نگفتهام، گفتهام، فقط برای بهشتی من اشکش را دیدهام. گریه کرد، گفت: من چه کار کنم از دست این بنیصدر که نه تقوی دارد نه دین دارد نه راست میگوید. گفتم: رجایی ببین این مملکت امام زمان است، اگر ما سقوط کنیم، یعنی اینکه ما هم باطل بودهایم. اگر امام بر حق است این بنیصدر سقوط خواهد کرد.
یک روزی دیدم این بنیصدر مرتب به رجایی نامه مینویسند. گفتم: من باید جوابش را بدهم. رجایی گفت: تو جوابش را چه جوری میخواهی بدهی؟ گفتم: من مینویسم تو امضا کن. او گفت: امام گفته است حرف نزنید گفتم: امام گفته است حرف نزنید، نگفته است،
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 218
ننویسید! گفت: ما چه تأویلی بکنیم! امام گفته است آشوب نکنید! خوب حرف زدن همان نوشتن است دیگر. گفتم: آقا، من نامه مینویسم، مهر محرمانه میکنم، پیش من یک نسخه میماند، پیش او یک نسخه میماند. ما پنجاه سال دیگر جواب تاریخ را چه جوری بدهیم؟ همه میگویند او در روزنامه انقلاب اسلامی نوشت کسی جوابش را نداد، ما پنجاه سال دیگر میگوییم: مردم ما جوابش را دادیم و بنابر حرف امام آن را نگه داشتیم. رجایی گفت: بنیصدر این را چاپ خواهد کرد! گفتم: این مشکل خودش است. به هر حال نامهها را که بعدا مکاتبات شهید رجایی شد نوشتیم و من کتابش کردم. زمانی که احساس کردم بنیصدر میخواهد سقوط کند و اعضای انجمن اسلامی نخست وزیری خدمت امام رفتند (احتمالا) امام وسط حرفهایشان یک حرف قشنگی زد، گفتند: یک کاری نکنید که هر چی به هر کی دادم ازش پس بگیرم. من شروع به خندیدن کردم، رجایی گفت: چه کار میکنی؟ خوشحالی؟ گفتم: امام بنیصدر را ساقط کردند. گفت: امام حرفی نزدند. گفتم: تمام شد. بنیصدر ساقط شد. به هر حال، از آن جا من شروع کردم به جمعآوری این نامهها که کتابش کنم. بعدها که بنیصدر سقوط کرد و کارش که تمام شد، رجایی گفت: کتاب تو چی شد؟ گفتم: ببین اگر من
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 219
به موقع کار نمیکردم شما کتابش را نداشتی، گفت: من آرزو دارم این کتاب را ببینم. کتاب یک روز بعد از شهادت رجایی منتشر شد. رجایی شهید شد و کتاب را ندید. من کتاب را برداشتم و بردم. خدا امام را رحمت کند، خیلی دوست داشتند بنیصدر آدم بشود و این مملکت دچار آن بحران نگردد. برداشتن یک رئیس جمهور کار آسانی نبود.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 220