کیومرث صابری

رئیس جمهور مملکت باید به عرف سیاسی عمل کند

‏آقای رجایی بعد از بدبختی‌هایی که ما سر جریان بنی‌صدر کشیدیم ‏‎ ‎‏به ریاست جمهوری انتخاب شد. آقای فرانسوا میتران انتخابات آقای ‏‎ ‎‏رجایی به ریاست جمهوری را تبریک گفت. آقای رجایی همیشه ‏‎ ‎‏می‌گفت که فلانی، تو در مدرسه معلم انشاء بودی و من معلم ریاضی، ‏‎ ‎‏بنابراین مسائل منطقی با من و احساساتی با تو! خیلی از این متن‌ها است ‏‎ ‎‏که من نوشته‌ام. آقای رجایی از من خواست که جواب تبریک میتران را ‏‎ ‎‏نیز بنویسم و من هم نوشتم که بله شما به ما تبریک گفتی و از آن طرف ‏‎ ‎‏پاریس را کرده‌اید مرکز ثقل ضد انقلاب‌ (زمانی که منافقان آنجا بودند). ‏‎ ‎‏نمی‌دانم کسی که می‌خواست این را به فرانسه ترجمه کند نفهمید یا ‏‎ ‎‏فهمید و شیطنت کرد، ما یک سقر داریم به نام جهنم، و این را جهنم ‏‎ ‎‏ترجمه کرد، یک جوری ترجمه کرد که انگار ما پاریس را جهنم ضد ‏‎ ‎‏انقلاب خواهیم کرد (یعنی) تهدید و دخالت در امور خارجی، حالا اگر ‏‎ ‎‏این هم نبوده باشد، متنی که من نوشتم متن غیر دیپلماتیک بود؛ یعنی ‏‎ ‎‏یک متنی بود که کسی به شما گفته است تبریک عرض می‌کنم گفته‌اید: ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 214
‏برو خودت را بساز، خودت را درست کن (جالب این است که من ‏‎ ‎‏لیسانس سیاسی هم هستم!) این رفت و خارجی‌ها یک مانوری روی آن ‏‎ ‎‏مرکز ثقل و جهنم کردند که خیلی به ضرر ما تمام شد و پاسخ ما اصلا ‏‎ ‎‏با عرف دیپلماتیک نمی‌خواند. از آن طرف هم ما مشت‌های‌مان را بلند ‏‎ ‎‏کردیم و مرگ بر امریکا، مرگ بر فرانسه ـ برای اینکه مسعود رجوی آن ‏‎ ‎‏جاست ـ و غیره گفتیم. یک روز در دفترم نشسته بودم که آقای رجایی ‏‎ ‎‏فشاری روی شانه من داد، دیدم ‌ای داد بیداد، ما همین الآن باید با هم ‏‎ ‎‏دعوا کنیم! نگاه کردم، دیدم که رنگش پریده است. چی شده؟ گفت: تو ‏‎ ‎‏نمی‌دانی چه کار کردی؟ گوشی امام از من کشید که در عمرم کسی این ‏‎ ‎‏جور با من برخورد نکرده بود! گفتم: مگر امام چی گفتند؟ سر چی؟ ‏‎ ‎‏خدایا چه خلافی کرده‌ایم! ما که تمام دلمان با امام و انقلاب است، چی ‏‎ ‎‏شده؟ گفت: ‌راجع به آن اطلاعیه جواب میتران. گفتم: آقا می‌گفتی به ‏‎ ‎‏میتران که این بد ترجمه کرده‌اند، ما مرکز ثقل نوشتیم. گفت: اصلا حرف ‏‎ ‎‏سر این نبوده، من هم فکر کردم همین است. امام به من گفتند: «یک ‏‎ ‎‏کسی به تو تبریک گفته است تبریک عرض می‌کنم تو به عنوان یک ‏‎ ‎‏مسلمان باید بگویی متشکرم، تو چه جوری می‌زنی تو دهان رئیس ‏‎ ‎‏جمهور یک مملکت. ادب‌مان کجا رفته است؟! »  ‏

‏آقای رجایی گفت: هر چه فکر می‌کنم امام راست می‌گویند. گفتم: ‏‎ ‎‏هیچ هم امام راست نمی‌گویند، چی‌چی راست می‌گویند! امام خودشان ‏‎ ‎‏می‌گویند مرگ بر امریکا، ملت زیر سایه امام این جوری بگویند: مرگ بر ‏‎ ‎‏فرانسه، آن وقت اگر ما بنویسیم این جوری!؟ حتما باید پیش امام بروی. ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 215
‏شهید رجایی رفت و بعد از ملاقات با امام پیش من آمد و این دفعه دیگر ‏‎ ‎‏خوشحال، گفتم: چی شد، گفت خدا ما را فدای امام بکند ما اصلا باید ‏‎ ‎‏خودمان را با امام میزان بکنیم. من رفتم به او گفتم: آقا، مشاور فضول ما ‏‎ ‎‏این جوری می‌گوید، گفتند: هم مشاور فضول تو درست می‌گوید، ‏‎ ‎‏کارشان غلط است! اما من یک آخوند هستم اینجا نشسته‌ام حرف ‏‎ ‎‏می‌زنم. من چه کاره هستم، من در عالم اسلام برای مسلمان‌ها باید حرف ‏‎ ‎‏بزنم و حرف می‌زنم، ولی تو پست سیاسی قبول کردی، تو رئیس ‏‎ ‎‏جمهور مملکتی، رئیس جمهور مملکت باید به عرف سیاسی عمل کند. ‏‎ ‎‏در عرف سیاسی جواب می‌دهی؛ اما حق توهین که نداری، در حالی که ‏‎ ‎‏اگر کسی به تو گفت تبریک عرض می‌کنم، هر کس بوده باشد، تو باید ‏‎ ‎‏بگویی: متشکرم، تمام. دوستت است از او تعریف می‌کنی، نیست ‏‎ ‎‏می‌گویی متشکرم آقا. دیدم راست می‌گوید علوم سیاسی را ما خوانده‌ایم ‏‎ ‎‏و این بنده خدا قم بوده است در خانه‌اش بوده در تبعید هم که بوده، باز ‏‎ ‎‏در خانه‌اش بوده، حداکثر راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقد ‏‎ ‎‏حضرت علی (ع) دعا خوانده است، این جور دنیا را با عرف و نزاکت ‏‎ ‎‏دیپلماسی آن می‌شناسد که من علوم سیاسی را خوانده، نمی‌شناسم. ‏‎ ‎‏گفتم: آقا به حضرت عباس دست‌ها بالا، تسلیم! و آن عبرتی شد. بعدها ‏‎ ‎‏خیلی در نوشته‌های من تأثیر گذاشت، یعنی هر چه که می‌نوشتم نگاه ‏‎ ‎‏می‌کردم که چه کار بکنم امام ناراحت نشوند نه اینکه شخصا ناراحت ‏‎ ‎‏نشوند و اگر شخصا ناراحت می‌شدند می‌رفتیم دستشان را هم ماچ ‏‎ ‎‏می‌کردیم، بلکه ترس ما به خاطر مصالح ملی بود. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 216