دکتر عباس زریاب خویی

ظرافت دیدگاه های فقهی حضرت امام

‏در زمان رضا شاه برای روحانیت خیلی سخت‌گیری می‌کردند. در آن ‏‎ ‎‏زمان ایشان مخالف سرسخت رضاه شاه بود و از وی انتقاد می‌کرد، اما بنا ‏‎ ‎‏به مشی سیاسی خود فعالیتی را بروز نمی‌داد. در آن زمان در قم یک ‏‎ ‎‏مشروب فروشی نزدیک مسجد امام باز کرده بودند. چون زمان رضا شاه ‏‎ ‎‏بود هیچ کس جرأت نمی‌کرد مخالفتی بکند و این برای قم خیلی بد بود ‏‎ ‎‏و اصلا سابقه نداشت. بعد از وقایع شهریور 1320 که رضا شاه از ‏‎ ‎‏سلطنت برکنار شد، اواخر سال بیست یا اوایل سال 21 بود که مردم ‏‎ ‎‏اجتماع کردند و رفتند آن مشروب فروشی را بستند یعنی شیشه‌ها را ‏‎ ‎‏شکسته و مغازه را به آتش کشیدند. میز و صندلی، حتی رادیو را هم در ‏‎ ‎‏میان آتش گذاشتند و آتش بزرگی هم درست کرده بودند (ما به ترکی به ‏‎ ‎‏آن توفقال می‌گوییم) و با چوب در آتش می‌زدند که شراره‌ها بالا ‏‎ ‎‏می‌رفت. مردم خوشحال بودند و عده‌ای هم معترض بودند که کار خوبی ‏‎ ‎‏نیست، مشروب فروشی را باید می‌بستند ولی این آتش سوزی دیگر ‏‎ ‎‏صلاح نمی‌باشد. ‏

‏روزی خدمت امام بودیم که مرحوم فاضل لنکرانی‏‎[1]‎‏ هم حضور ‏‎ ‎‏داشتند. که با آقا خیلی مأنوس بودند. بحث همان مشروب فروشی و ‏‎ ‎‏آتش زدن اسباب و اثاثیه مطرح شد. ‏

‏ ‏


کتابامام به روایت دانشورانصفحه 184
‏ایشان معتقد بود آتش سوزی جایز نیست حتی شکستن شیشه‌ها هم ‏‎ ‎‏جایز نمی‌باشد و می‌گفت: آن اثاثیه مالیت دارند. آنچه که مالیت ندارد ‏‎ ‎‏خود مشروب است؛ ولی آن شیشه نه نجس است نه حرام و اگر شیشه ‏‎ ‎‏را بشویند حلال است و مردم از آن استفاده می‌کنند. همچنین میز و ‏‎ ‎‏صندلی و رادیو. البته آن زمان بحث رادیو نبود، مردم زیاد با رادیو خوب ‏‎ ‎‏نبودند. صحبت همین اموال و میز و صندلی بود. ‏

‏آقای فاضل لنکرانی می‌گفت: نه، اینها به تبع همان مشروب چون مال ‏‎ ‎‏حرام است هیچ اشکالی ندارد. یک بحث خیلی شدید در گرفت و آقای ‏‎ ‎‏خمینی جدا معتقد بود آنچه از نظر شرع مالیت دارد، محترم است و نباید ‏‎ ‎‏تلف کرد و آنچه که مالیت ندارد اتلافش واجب است. آن زمان چون من ‏‎ ‎‏جوان بودم نمی‌خواستم در بحث فقهی ایشان شرکت کنم، فقط گوش ‏‎ ‎‏می‌کردم تا استدلالشان را از نظر فقهی ببینم، ولی یک حرفی به امام ‏‎ ‎‏عرض کردم: این استدلال فقهی شما درست است؛ اما من چون از تاریخ ‏‎ ‎‏اطلاع دارم عرض می‌کنم که در تاریخ هر چه اتفاق افتاده همین بود که ‏‎ ‎‏هم شراب را ریخته‌اند و هم جام و ظرف را شکسته‌اند و حافظ می‌گوید: ‏

‏محتسب خُم شکست و من سر او‏‎ ‎

‏سن بالسن‏‎[2]‎‏ و الجروح قصاص‏‎ ‎

‏ ‏

‏و گفتم: در زمان فتحعلی شاه یکی از علمای درجه یک تهران دستور ‏‎ ‎‏داد که میخانه‌ها را تعطیل کنند. خودش آمد و خم و شیشه‌ها را شکست ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 185
‏و بالاخره دولت دخالت کرد و... شاعری به این مناسبت یک رباعی ‏‎ ‎‏سرود:‏‎[3]‎‏ ‏

‏زاهد بشکست از سر خامی خم می‏‎ ‎

‏اسباب نشاط می ‌گساران شد طی‏‎ ‎

‏گر بهر خدا شکست پس وای به ما‏‎ ‎

‏ور بهر ریا شکست پس وای به وی‏‎ ‎

‏البته عرض کردم حرف شما درست است و آن مالیت به جای خود ‏‎ ‎‏صحیح است و نباید از بین برد؛ ولی همیشه ریختن شراب با شکستن ‏‎ ‎‏خم توأم بوده است. مطلب شما فقط در کتاب‌های فقهی است ولی در ‏‎ ‎‏خارج کسی به آن عمل نمی‌کند؛ ولی ایشان جدا معتقد بودند که نباید ‏‎ ‎‏اموال شرعی که مالیت دارند از بین برود. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 186

  • . منظور آیت الله فاضل قفقازی، پدر آیت الله شیخ محمد فاضل لنکرانی است.
  • . اشاره به آیه 45 سوره مائده. به معنی دندان در برابر دندان می باشد و زخم ها (نیز) قصاصی دارند.
  • . این کار در سال 1230 ق، به دستور ملا محمد زنجانی، از علمای تهران انجام گرفت. ملا محمد خود  به تخریب معابد و اماکن عیسویان و شکستن خم های شراب ایشان پرداخت... و محمد مهدی خان،  مازندرانی متخلص به شحنه این رباعی را سرود (نک: اعتماد السطنه، تاریخ منتظم ناصری، به تصحیح  دکتر محمد اسماعیل رضوانی، دنیا کتاب، تهران 1364، ج 3، ص 1526).