دکتر عباس زریاب خویی

نبوغ امام

‏ایشان به لحاظ هوش و استعداد خیلی برجسته بود. اولین باری که ‏‎ ‎‏من به خدمتشان رسیدم 1316 و سن ایشان 35 سال بود. امام در سال ‏‎ ‎‏1321 روزی به من فرمودند: من تا حالا نمی‌دانستم من الآن به چهل ‏‎ ‎‏سالگی رسیده‌ام و حالا می‌فهمم معنی آن بلوغ و کمال را که آدم در ‏‎ ‎‏چهل سالگی پیدا می‌کند یعنی چه. الآن حس می‌کنم واقعا 40 سالگی ‏‎ ‎‏سن کمال است، سن کمال عقلی و سن کمال معنوی است. من الآن ‏‎ ‎‏دگرگون شده‌ام. در آن دوره یعنی 1316 طلاب و علمای همسن و ‏‎ ‎‏سا‌ل‌شان در درجه سوم و چهارم بودند، در صورتی که ایشان در درجه ‏‎ ‎‏دوم قرار داشتند نسبت به سن خود خیلی بالاتر بود، یعنی در ردیف آقا ‏‎ ‎‏شیخ محمدعلی عراقی‌ (آیت‌الله اراکی) بود و می‌توان گفت بلافاصله بعد ‏‎ ‎‏از مراجع ثلاثه (آیات عظام صدر، حجت، خوانساری) ایشان قرار داشت. ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 181
‏در حالی که 36 سال بیشتر نداشت. در مباحثات فقهی که با دیگر فضلا ‏‎ ‎‏داشت، همیشه برتری با ایشان بود و من کسی را ندیدم که در مقام علمی ‏‎ ‎‏او کوچکترین خدشه‌ای بتواند وارد کند. وقتی که صحبت او می‌شد همه ‏‎ ‎‏به احترام از او یاد می‌کردند. فلسفه که مقام دیگری است، اما در فقه همه ‏‎ ‎‏از ایشان به تجلیل یاد می‌کردند. حافظه، هوش و بیان وی فوق‌العاده بود. ‏

‏از نظر قیافه ظاهری هم، زیبا بودند. یک جاذبه خاصی داشت و ‏‎ ‎‏لباسش خیلی تمیز و مرتب بود. در آن دوره من در درس اخلاق ایشان ‏‎ ‎‏شرکت نمی‌کردم. سال 1321 در مدرسه فیضیه زیر کتابخانه، روزهای ‏‎ ‎‏جمعه بعد از ظهر اخلاق می‌گفتند. ‏

‏البته این درس به خاطر طلاب نبود، بیشتر به خاطر بازاری‌ها و کسبه ‏‎ ‎‏بود که در آن زمان تعطیل بودند و چون کاری نداشتند، می‌توانستند در ‏‎ ‎‏جایی جمع بشوند و چیزی یاد بگیرند. من گرچه در درس اخلاق ایشان ‏‎ ‎‏شرکت نمی‌کردم، ولی گاهی که از کنار درس ایشان می‌گذشتم، می‌دیدم ‏‎ ‎‏که با یک بیان و هیجانی درس می‌گفتند و مردم را به تقوا و درستی و ‏‎ ‎‏درستکاری دعوت می‌کردند، خیلی شدید و با آهنگی که گویا آهنگ ‏‎ ‎‏وعظ بود، آهنگ درس نبود. ‏

‏بارها دیدم در همان درس و در همان جا کتاب جهاد وسائل الشیعه ‏‎ ‎‏را می‌خواند و به دیگران هم توصیه می‌کرد این کتاب را بخوانید. این ‏‎ ‎‏کتاب ابتدا احادیث جهاد با کفار را مطرح می‌کند و سپس با احادیث ‏‎ ‎‏مربوط به جهاد با نفس می‌پردازد. حضرت امام این دو تا را با هم مربوط ‏‎ ‎‏می‌کرد و می‌گفت: این خیلی مطلب مهم و ظریفی است و بیانگر این ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 182
‏است که جهاد با نفس کمتر از جهاد با کفار نیست و... در درس اخلاق ‏‎ ‎‏هم بیشتر تکیه بر احادیث همین کتاب جهاد داشت. ‏

‏آن زمان که مربوط به جنگ است، من یادم می‌آید که امام بر خلاف ‏‎ ‎‏دیگر مردم که دوستدار آن بودند که آلمان موفق بشود، ایشان با اینکه ‏‎ ‎‏مخالف روس و انگلیس هم بود؛ اما بین اینها فرق می‌گذاشت و ‏‎ ‎‏می‌گفت: آلمان اگر غلبه کند اوضاع اسلام و ایران بدتر می‌شود و ایشان ‏‎ ‎‏اعتقاد داشت که روس و انگلیس غلبه می‌کنند که چنان شد ولی اعتقاد ‏‎ ‎‏داشت که با روس و انگلیس می‌شود مبارزه کرد. از قضا خود من همین ‏‎ ‎‏اعتقاد را داشتم و گاهی افراد به من می‌گفتند: تو طرفدار انگلیس و ‏‎ ‎‏روس‌ها هستی و تقریبا اکثریت طرفدار دول محور بودند؛ اما کسی به ‏‎ ‎‏امام جرأت نمی‌کرد که چیزی بگوید. لازم به ذکر است که امام در آن ‏‎ ‎‏زمان به ظاهر در سیاست دخالتی نداشت و از برخوردهای سیاسی ایشان ‏‎ ‎‏خبری نبود. با این حال در مباحثی که پیرامون مجلس شورای آن زمان ‏‎ ‎‏می‌شد، ایشان خیلی از مدرس تعریف می‌کرد و می‌گفت: من بارها به ‏‎ ‎‏منزل مدرس در تهران رفته‌ام و چندین بار بزرگان و رجل را در منزل ‏‎ ‎‏مدرس دیده‌ام. مثلا من شخصا دیدم که شاهزاده فیروز میرزا ‏‎ ‎‏نصرت‌الدوله‏‎[1]‎‏ که از وکلای مبارز مجلس بود و بعد هم وزیر شد، قلیان ‏‎ ‎‏آقا (مدرس) را پر می‌کرد و آتش سر قلیان را می‌گذاشت. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 183

  • . فیروز میرزا نصرت الدوله، نماینده کرمانشاه در دوره چهارم مجلس شورای ملی بود. وی مدتی کابینه  وثوق الدوله در زمان احمد شاه، وزیرخارجه بود و در دوره رضا شاه نیز در کابینه مخبر الدوله هدایت  وزیر مالیه گردید.