دکتر محمد رجبی

اخلاق و سلوک امام با مردم

‏در آغاز آن دوران در بین راه بارها حضرت امام را زیارت کردم که از ‏‎ ‎‏حرم مطهر حضرت معصومه (ع) یا از درس برمی‌گشتند. ایشان را در ‏‎ ‎‏مسیر راه اغلب کسی همراهی نمی‌کرد. علت آن را روزی از پدرم ‏‎ ‎‏پرسیدم و جواب شنیدم که ایشان پرهیز دارد از اینکه کسی پشت سرشان ‏‎ ‎‏حرکت کند. اگر هم کسی پشت سر ایشان حرکت می‌کرد، با احترام و ‏‎ ‎‏ادب از او خواهش می‌کردند که به زحمت نیفتند و بروند. پدرم تعریف ‏‎ ‎‏می‌کرد که یک‌بار از ایشان در بین راه سؤالی می‌کند و امام هم جواب ‏‎ ‎‏می‌دهند. پدرم می‌گفت: جواب که تمام شد، من چند قدم به همراهی ‏‎ ‎‏امام ادامه دادم، به منظور اینکه چون کسی همراهشان نیست در خدمتشان ‏‎ ‎‏باشم ولی امام با لحنی آرام و مشفقانه فرمودند: فلانی، اگر جوابتان را ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 144
‏گرفتید و سؤال دیگری ندارید، لطفا به زحمت نیفتید که همراه بیایید. ‏‎ ‎‏پدرم هم متوجه می‌شود که ایشان مقید هستند تنها بروند. اگر کسی با ‏‎ ‎‏آداب رایج در روحانیت آن زمان آشنا بود و ملاحظه می‌کرد که چگونه ‏‎ ‎‏هر عالم یا مدرس متوسطی همواره با عده‌ای شاگرد در اطراف و پشت ‏‎ ‎‏سرش حرکت می‌کند، از رفت و آمد یکه و تنهایی بزرگترین مدرس ‏‎ ‎‏معقول و منقول حوزه، یعنی حضرت امام، خیلی زود در می‌یافت که ‏‎ ‎‏ایشان فردی متمایز و وارسته هستند که جز به ساحت قدس نمی‌نگرد. ‏

‏یکی از مواردی که خود شاهد بودم، این بود که بعد از نماز مغرب و ‏‎ ‎‏عشاء حضرت امام مدتی را در حدود نیم ساعت می‌نشستند تا اگر کسی ‏‎ ‎‏سؤالی داشت، پاسخ بگویند. بعضی اوقات عده‌ای از روحانیون جوانی ‏‎ ‎‏که طالب شهرت و موقعیتی در بین مردم بودند، سعی می‌کردند پیشاپیش ‏‎ ‎‏در آن جایی که حضرت امام می‌خواهند بنشینند، طوری جای بگیرند که ‏‎ ‎‏کنار یا نزدیک ایشان باشند و اگر هم عکسی گرفته شد، در عکس پیدا ‏‎ ‎‏باشند. امام این نکته را فهمیده بود. لذا یک شبی که از نماز آمدند، دیدند ‏‎ ‎‏که یک قسمت را پتو انداخته‌اند و دو تا بالش را به عنوان پشتی روی هم ‏‎ ‎‏گذاشته‌اند و طرفین آن، عده‌ای نشسته‌اند تا ایشان بیایند و در وسط آنها ‏‎ ‎‏قرار بگیرند. ایشان هم راهشان را کج کردند و به اندرونی رفتند. آن شب ‏‎ ‎‏حتی ما که نوجوان بودیم، فهمیدیم که امام تعمدا ننشستند. بعد از آن ‏‎ ‎‏دیگر ایشان نشستن پس از نماز را همیشگی نکردند، بلکه هرگاه از نماز ‏‎ ‎‏بر می‌خاستند، نگاه سریعی به دور بر می‌انداختند و اگر احساس ‏‎ ‎‏می‌کردند که وضع عادی برقرار است، می‌آمدند و می‌نشستند. اگر هم ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 145
‏احساس می‌کردند چنان که می‌خواهند نیست، به اندرونی می‌رفتند. کسی ‏‎ ‎‏هم متوجه علت قضیه نمی‌شد؛ مردم تصور می‌کردند حتما ایشان کار یا ‏‎ ‎‏ملاقاتی مهم دارند که یک شب می‌نشینند و شب دیگر نمی‌نشینند و ‏‎ ‎‏خلاصه این امر بستگی به برنامه ایشان دارد. ولی من چون شاهد اولین ‏‎ ‎‏برخورد بودم، می‌دانستم که دست کم یک علت آن، میدان ندادن به ‏‎ ‎‏رقابت برخی طلاب جوان بوده است. ‏

‏این قضایا مربوط به زمان بعد از آزادی ایشان از بازداشت پانزدهم ‏‎ ‎‏خرداد بود. چیزی که هنوز درست نمی‌دانم این است که علت نماز ‏‎ ‎‏خواندن امام در منزل چه بود؟ آیا مسجدی به ایشان پیشنهاد نشده بود، یا ‏‎ ‎‏خودشان تصمیم داشتند در مسجد خاصی نروند و حتما در منزل نماز ‏‎ ‎‏بخوانند. البته این احتمال دوم بسیار قوی به نظر می‌رسد؛ زیرا در منزل، ‏‎ ‎‏امام آزادتر و راحت‌تر بودند و رفتار و برخورد آسوده‌تری با طبقات ‏‎ ‎‏مختلف مردم داشتند. ایشان فی‌المثال با ما نوجوانان ـ که تعدادمان بسیار ‏‎ ‎‏شده بود ـ راحت‌تر از یک محیط رسمی مثل مسجد برخورد می‌کردند. ‏‎ ‎‏مثلا بعضی وقت‌ها در تابستان که هوا بسیار گرم بود، هنگامی که ‏‎ ‎‏حضرت امام می‌نشستند، ما بادبزن می‌گرفتیم و امام را از نزدیک باد ‏‎ ‎‏می‌زدیم. ایشان لبخند می‌زدند و با عطوفت پدرانه به ما نگاه می‌کردند، ‏‎ ‎‏هر چند احساس می‌کردیم باطنا از این کار خوششان نمی‌آید، اما ایشان ‏‎ ‎‏چون می‌دیدند عده‌ای نوجوان با انگیزه و علاقه این کار را می‌کنند، ‏‎ ‎‏چیزی نمی‌فرمودند. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 146