دکتر محمد رجبی

آشنایی با شخصیت سیاسی امام

‏بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، مسأله انجمن‌های ایالتی و ولایتی ‏‎ ‎‏توسط رژیم، مطرح شد‏‎[1]‎‏ و در آن سه نکته حائز اهمیت را بر خلاف ‏‎ ‎‏قانون اساسی گنجانیدند: یکی حذف قید «اسلام» از شرایط انتخاب ‏‎ ‎‏شوندگان بود؛ دیگر آنکه به جای قسم خوردن به قرآن مجید، «سوگند ‏‎ ‎‏به کتاب آسمانی» را گذشته بودند که طبعا برای هر دینی ـ حتی فرقه ‏‎ ‎‏ضاله بهائیت ـ می‌توانست سوگند به کتاب مقبول خودشان تلقی شود؛ و ‏‎ ‎‏‌آخر اینکه بدون مجوز قانون اساسی، طی مراحل لازم، کاندیداها شدن ‏‎ ‎‏زنان را نیز قطعی ساخته بودند. لذا در تهران و قم طوفانی سیاسی ‏‎ ‎‏برخاست. ‏

‏از تهران عده‌ای برای کسب تکلیف از علمای قم آمدند و در ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 142
‏خیابان‌ها تظاهرات کردند. من اولین بار بود که تظاهرات سیاسی را در ‏‎ ‎‏عمر خود و آن هم در قم می‌دیدم. ‏

‏مردم تظاهرکننده به خانه مراجع می‌رفتند و من هم به دنبال آنها ‏‎ ‎‏حرکت می‌کردم. آنان اغلب فرهنگی، بازاری و تعداد کمی هم دانشجو ‏‎ ‎‏بودند؛ زیرا در آن زمان جنبش مذهبی در بین دانشجویان چندان عمیق ‏‎ ‎‏نبود. تظاهرکنندگان به خانه آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله شریعتمداری و ‏‎ ‎‏حضرت امام رفتند. هر یک از علمای مذکور برای مردم صحبت ‏‎ ‎‏می‌کردند. وقتی سخنان حضرت امام را برای اولین بار در آن زمان ‏‎ ‎‏شنیدم، از لحن قاطع و پر صلابت ایشان در مقایسه با سایرین، کاملا ‏‎ ‎‏احساس کردم که ایشان شخصیت والایی با فاصله زیاد از مراجع دیگر ‏‎ ‎‏هستند. احساس کردم که به احتمال قوی در این قضیه سیاسی اقبال ‏‎ ‎‏عمومی مردم به حضرت امام خواهد بود. علت هم این بود که سخنان ‏‎ ‎‏ایشان بسیار آتشین بود و تأثیری عمیق بر مردم داشت که با دیگران ‏‎ ‎‏هرگز قابل مقایسه نبود. بعدها من با هرگروه که می‌آمدند برای تظاهرات ‏‎ ‎‏سیاسی و دیدار با حضرت امام، به زیارت ایشان و استماع سخنانشان ‏‎ ‎‏می‌رفتم. ‏

‏در آن زمان در اعیاد نیز پدرم برای عرض تبریک خدمت حضرت ‏‎ ‎‏امام و سایر مراجع می‌رفت و مرا با خود می‌برد و این البته توفیق و ‏‎ ‎‏افتخار بزرگی بود که آن مرد خدا را از نزدیک ببینم و دست ایشان را ‏‎ ‎‏ببوسم و با آنکه در آغاز بلوغ و تکیلف بودم و کلاس هشتم نظام قدیم ـ ‏‎ ‎‏معادل سوم راهنمایی امروز ـ را می‌خواندم، به اتفاق برخی دوستان ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 143
‏همکلاس همواره در نماز جماعت مغرب و عشاء‌ امام شرکت می‌کردیم. ‏‎ ‎‏امام نماز را در منزل اقامه می‌کردند. ما جمعی بودیم که به تدارک امور ‏‎ ‎‏نماز جماعت مثل انداختن گلیم‌ها و پخش کردن مهرها و آب دادن به ‏‎ ‎‏مردم، مشتاقانه مشغول بودیم. افرادی مثل حجت‌الاسلام حسن صانعی ما ‏‎ ‎‏را می‌شناختند و ابراز اعتماد می‌کردند. ما هم از راه مدرسه که به خانه ‏‎ ‎‏می‌رفتیم، به شوق نماز جماعت امام، تکلیف درسی را به سرعت انجام ‏‎ ‎‏می‌دادیم تا بتوانیم غروب خود را به بیت ایشان برسانیم. دیدن چهره ‏‎ ‎‏ملکوتی آن بزرگوار، روح همه را پرواز می‌داد و خستگی و دلتنگی را از ‏‎ ‎‏جان‌ها می‌زدود. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 144

  • . لایجه انجمن های ایالتی و ولایتی در 15 مهر 1341، در هیأت دولت به تصویب رسید.