در جریان انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بنده عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم. در آن دوره احزاب و گروهها نامزدهای انتخاباتی معرفی میکردند. حزب جمهوری اسلامی هم بعد از مطالعات بسیار یک فهرست مفصلی برای سراسر کشور تهیه کرده بود و میخواست آن فهرست را اعلام بکند و قرار شد آن اسامی به نظر
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 106
حضرت امام برسد تا اگر ایشان نظری دارند، اعلام بفرمایند. از طرف شورا اینجانب را برای تقدیم اسامی به حضور امام انتخاب کردند. با هماهنگی قبلی مهمان مرحوم ربانی املشی در قم شدم و در منزل ایشان ناهار خوردیم. ایشان در آن موقع مسئولیت و اداره حزب جمهوری اسلامی قم را به عهده داشت و ملاقات اینجانب با حضرت امام به وسیله دفتر آن حضرت هماهنگ شده بود تا در مدرسه فیضیه خدمت رسیده و لیست کاندیداها را تقدیم کنم.
در فیضیه جمعیت مثل دریای خروشان موج میزد. یک اتاقک فلزی ساخته بودند که امام در آنجا ظاهر میشدند و برای مردم صحبت میکردند. پشت آن اتاقک یک فضایی بود که اگر کسی میخواست خدمت امام برسد یا امام خودشان میخواستند یک قدری استراحت بکنند در آن جا حضور مییافتند. من نیز در آنجا به خدمت امام رسیدم در حالی که جمعیت شدیداً ابراز احساسات میکردند، به خدمتشان عرض کردم که این لیست اسامی نامزدهای مورد نظر حزب برای مجلس خبرگان است. امام فرمودند: اسامی پیش من باشد تا نگاه کنم و نظرم را اعلام کنم. طبیعی بود که اسامی آن چند ده نفر را در آن فرصت نمیشد مطالعه بکنند و نظر بدهند؛ اما نکته قابل توجهی که هنوز هم در یادم مانده است اینکه در آن روزهای سخت و پرمشغله یک نفر دیگر هم به خدمت امام آمده بود و قبل از من، ایشان صحبت میکرد. من هم کنار دست او ایستادم تا عرایضم را به امام بگویم. آن آقا کاسبی بود در یکی از گاراژهای تهران دکان تعویض روغن داشت و مردی متدین، جوان و
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 107
از مریدهای حضرت امام بود. او از یک مشکل جزئی ساده در توزیع روغن اتومبیل، چون گران شدن و کمیابی صحبت میکرد. امام هم با طمأنینه و آرامش گوش میکردند. بعد از اتمام سخنان آن شخص، امام فرمودند: شما بروید پیش آقای سید عبدالکریم و مشکلتان را برای ایشان بگویید، انشاءالله حل میشود.
در آن زمان آقای موسوی اردبیلی در شورای انقلاب به برنامهها و مشکلات اقتصادی و همچنین به تولید و توزیع و مشکلات کسبه و اصناف رسیدگی میکردند و همه کارهای کشور به شورای انقلاب مربوط بود و من تعجب کردم که آن حضرت چقدر با صبر و حوصله در آن روزگار که کل کشور در تلاطم بود، با آرامش به آن مسائل جزیی هم توجه میکردند.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 108