شمس الدین آل احمد

عضویت در شورای انقلاب فرهنگی

‏من در روزنامه دیده بودم که امام یک فرمانی داده‌اند که این هفت نفر ‏‎ ‎‏آقایان عضو شورای انقلاب فرهنگی‏‎[1]‎‏ هستند. مرحوم دکتر باهنر، مرحوم ‏‎ ‎‏ربانی املشی، از آقایان روحانیون و از غیر روحانیون دکتر علی ‏‎ ‎‏شریعتمداری، دکتر حسن حبیبی، دکتر عبدالکریم سروش، جلال‌الدین ‏‎ ‎‏ فارسی بود و من. مرحوم باهنر زنگ زد و گفت: فلانی دیدی‌؟ گفتم: بله، ‏‎ ‎‏گفت: چه روزی؟ چه ساعتی‌؟ گفتم: من که کاری ندارم، من مریض ‏‎ ‎‏احوالم، من در خانه هستم و علاف، هر ساعت و هر کجا خواستید. ‏‎ ‎‏اولین جلسه، مرحوم باهنر مجددا زنگ زد و رفتیم، همین مجلس شورای ‏‎ ‎‏اسلامی امروز، در اتاق ریاست مجلس ـ همان وقت می‌گفتند مجلس ‏‎ ‎‏سناـ یکی دو ماه بود که مجلس درست شده بود، هنوز دکتر یدالله ‏‎ ‎‏سحابی رئیس سنی مجلس بود. ما آنجا جمع شدیم و یکی دو تا از ‏‎ ‎‏اعضای شورا عضو مجلس بودند. بنابراین ما که زودتر رفته بودیم، وکیل ‏‎ ‎‏مجلس نبودیم و یکی دو ساعتی نشستیم تا مجلس تنفس شروع کرد. ‏‎ ‎‏نشستیم، هفت نفر. ‏

‏تلقی من این بود که آقای خمینی حکم داده‌اند که شورای انقلاب ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 25
‏فرهنگی هفت نفر از هفت تا قماش باشند. من و آقای جلال‌الدین ‏‎ ‎‏ فارسی و یا من و آقای حسن حبیبی و یا من و دکتر شریعتمداری و یا ‏‎ ‎‏هر کدام از آقایان، اصلا ما داخل یک جوال نیستیم، از جهت ذوقیات، ‏‎ ‎‏اساس را نمی‌گویم. یک روحانی، یکی با ته ریش یکی مثل من با ‏‎ ‎‏صورت دو تیغه و با سبیل آویزان، تلقی من بود که حضرت امام مثل ‏‎ ‎‏همه بزرگان با سیاست عمل کردند. بالاخره یک آدم بزرگی مثل ایشان ‏‎ ‎‏که مسئوولیت بزرگی داشتند و هیچ وقت چنین ادعایی نداشتند که عالم ‏‎ ‎‏اولین و آخرین است. امام ضمن اینکه مرجع جامع بود، خودش مقلد ‏‎ ‎‏متخصص بود، ایشان هفت نفر آدم را از هفت حوزه انتخاب کردند تا ‏‎ ‎‏بنشینند، بیفتند به جان همدیگر، بزنند تو سر و کله هم تا اس و اساس ‏‎ ‎‏مسائل را بیرون بکشند و یک پاسخ لب لباب بگذارند در حوزه دانشگاه، ‏‎ ‎‏در حوزه موسیقی و دیگر مسائل فرهنگی. ‏

‏در جلساتی که داشتیم مباحثی بود که: مثلا آیا علم با دین تعارض ‏‎ ‎‏دارد؟ حالا که دین آمد، علم باید زیر پا گذاشته شود؟! آیا دین و ‏‎ ‎‏حکومت دینی وقتی که حاکم شد هنر فاتحه‌اش خوانده است؟ و از این ‏‎ ‎‏سؤال‌ها. در آن دوره صد تا روزنامه بود و صد تا گروه و مرتب از ‏‎ ‎‏روپوش و حجاب زنان تا مسائل اساسی سؤال می‌شد. ‏

‏البته تز مرحوم املشی و آقای فارسی این بود که این حرف‌ها چیه؟ ‏‎ ‎‏الآن دوران انقلاب است. آن قدر مسائل بزرگ و عظیم است که شتابان ‏‎ ‎‏باید رسیدگی شود. دیگر حوصله نداریم بیاییم چهار، پنج جلسه فقط ‏‎ ‎‏صحبت بکنیم راجع به این مسائل، الآن وزیر علوم، رئیس دانشگاه و... ‏‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 26
‏نداریم، پاشو شمس برو وزیر علوم بشو، سروش برو رئیس دانشگاه ‏‎ ‎‏بشو. اینگونه تلقی هم بود و ایراد به ما گرفته می‌شد که شما روشنفکران، ‏‎ ‎‏اول فکر می‌کنید بعد کار می‌کنید، در حالی که اقتضای انقلاب این است ‏‎ ‎‏که اول کار بکنید. آن روز من ناراحت بودم از این قضیه؛ اما بعد در عمل ‏‎ ‎‏دیدم که اشکال خیلی درستی است. ‏

‏پس از مدتی مسائل دیگری در سطوح بالای سیاست پیش آمد. آقای ‏‎ ‎‏بنی‌صدر رئیس جمهور‏‎[2]‎‏ شد و شورای انقلاب فرهنگی تبدیل به ستاد ‏‎ ‎‏انقلاب فرهنگی گردید. پنجاه میلیون تومان بودجه تنخواه گردان در ‏‎ ‎‏اختیار اعضای شورای انقلاب فرهنگی گذاشته بودند و از من خواستند ‏‎ ‎‏که حساب باز کنم تا آن پول را در آن بریزند. در آن دوره من مبلغ پنج ‏‎ ‎‏هزار و ششصد تومان حقوق بازنشستگی داشتم و نمی‌دانستم چگونه ‏‎ ‎‏خرج کنم. دیدم که دیگر زورم نمی‌رسد. ‏

‎ ‎

کتابامام به روایت دانشورانصفحه 27

  • . این حکم در تاریخ 23 خرداد 1359 (29 رجب 1400) از طرف حضرت امام جهت تشکیل ستاد  انقلاب فرهنگی صادر گردید. نک: صحیفه امام، جلد دوازدهم، ص 431- 432).
  • . اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در روز جمعه 5 بهمن 1358 برگزار گردید و آقای سید  ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری برگزیده شد و در تاریخ 15 بهمن 1358 رأی ملت توسط  حضرت امام تنفیذ گردید.