حشمت الله رنجبر

تسلیم محض

‏امروز صبح، روز اول خرداد 1368 طبق برنامه، امام آماده برای رفتن‏‎ ‎‏به بیمارستان هستند. قبل از هر چیز به حضور همسرشان می رسند و‏‎ ‎‏ضمن خداحافظی، از ایشان حلالیت می طلبند و از اینکه وجود‏‎ ‎‏ایشان در طول سالهای تبعید و مبارزه، مشکلاتی را برای خانم ایجاد‏

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 47
‏کرده است، عذرخواهی می کنند. پسرشان احمد را می بوسند و از وی‏‎ ‎‏و بقیه اهالی خانواده بخصوص دخترانشان خداحافظی می کنند؛ و‏‎ ‎‏اکنون عصا به دست و قدم زنان با همان روحیۀ عالی و صفای باطنی با‏‎ ‎‏همراهان وارد بیمارستان می شوند و در اتاق بستری می گردند. کار‏‎ ‎‏نمونه برداری از معده و آندوسکوپی شروع می شود. لوله ای که از‏‎ ‎‏طریق دهان و مری باید وارد معده شود، یک شی ء زمخت و غیرقابل‏‎ ‎‏تحمل است و همه نگران آنند که کار به خوبی انجام نشود؛ زیرا علاوه‏‎ ‎‏بر اینکه یک کار آزار دهنده برای بیمار به حساب می آید، فشار و‏‎ ‎‏مشقت آن می تواند برای قلب امام هم مضر و خطرناک باشد. توان و‏‎ ‎‏طاقت بیمار در تحمل این کار لازمۀ موفقیت کار است. این کار به‏‎ ‎‏سادگی و بدون اینکه امام واکنشی نشان بدهند، انجام می پذیرد. به‏‎ ‎‏خاطر پایین بودن گلبولهای خون به ایشان یک واحد خون وصل‏‎ ‎‏می شود. امام در هر موردی با پزشکان همکاری دارند و تسلیم محض‏‎ ‎‏آنان هستند و در تمام این مدت، امام کارها و عبادتهای خود را‏‎ ‎‏سروقت انجام می دهند. حتی شنیدن اخبار رادیوهای بیگانه را نیز‏‎ ‎‏فراموش نمی کنند. سرساعت به اخبار گوش‏‏ ‏‏می دهند و به خاطر این‏‎ ‎‏مورد از پسرشان می خواهند که رادیوی‏‏ ‏‏مخصوص ایشان را بیاورد.‏‎ ‎‏حاج احمد در کنار پرستاران که در‏‏ ‏‏اتاق و پشت دستگاه قرار دارند،‏‎ ‎‏می نشیند و به مزاح می گوید: آقا‏‏ ‏‏در این وضعیت هم از شنیدن اخبار‏‎ ‎‏رادیوی بیگانه صرف نظر‏‏ ‏‏نمی کنند! اگر هر کدام از ما به اندازه ایشان کار‏‎ ‎‏و تلاش می کردیم، دنیا گلستان می شد.‏

‎ ‎

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 48