حشمت الله رنجبر

بیماری مرموز

‏کم کم به پایان سال 1367 با تمام خوشیها و ناخوشیهایش می رسیم؛‏‎ ‎‏در تمام این مدت فراز و نشیبهای زیادی در کشور و دنیای سیاست و‏‎ ‎‏جنگ گذرانده ایم؛ حوادثی رخ داده و سپری شده، که هر کدام از این‏‎ ‎‏حوادث به تنهایی برای ایجاد یک بحران کافی بوده است. حوادثی‏‎ ‎‏مانند قبول قطعنامه و حمله مجدد عراق و ضد انقلابیهای مستقر در‏‎ ‎‏آن کشور به ایران، مشکلاتی که جانشین رهبری و عوامل مرتبط به او‏‎ ‎‏ایجاد کرده اند و...؛ که به نظر ما برای قلب امام تحمل همۀ اینها‏‎ ‎‏طاقت فرسا و سخت می باشد.‏

‏     سال 1368 از راه می رسد، با ورود به این سال یک آرامش نسبی‏‎ ‎‏پس از جنگ و مسائل داخلی ایجاد می شود؛ ولی گویا دست تقدیر‏‎ ‎‏امتحانی دیگر پیش روی این ملت آزاده و انقلابی قرار می دهد.‏

‏     اواخر اردیبهشت ماه است که نشانه هایی از یک بیماری مرموز،‏

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 43
‏غیر از مسألۀ قلبی برای امام ظاهر شده است. این بیماری به یکباره با‏‎ ‎‏علامتی مثل دفع خون از معده، خود را نشان می دهد. بنا به توصیۀ‏‎ ‎‏پزشکان باید هرچه زودتر آزمایشهای لازم به عمل آید؛ ساعت ده‏‎ ‎‏صبح زنگ عادی اتاق به صدا در می آید، خود را به طبقه اول‏‎ ‎‏می رسانم، درب ورودی بزرگ راهرو باز است، از همان جا وارد‏‎ ‎‏می شوم، امام در انتهای اتاق پذیرایی و روبه روی درب ورودی‏‎ ‎‏مشاهده می شوند که در حال بستن عمامه به دور سرشان می باشند،‏‎ ‎‏پس از کسب اجازه، وارد می شوم و سلام می کنم و طبق معمول با نگاه‏‎ ‎‏به چهره ام جوابم را می دهند، و با اشاره انگشت به صندلی پشت‏‎ ‎‏درب ورودی، مرا متوجه ظرف مخصوص نمونه مورد نیاز آزمایشگاه‏‎ ‎‏می کنند. ‏

‏     ساعتی بعد، آزمایشگاه جواب آزمایش را مکتوب برای گروه‏‎ ‎‏ارسال می کند و خونریزی از معده اثبات می شود. مسئول آزمایشگاه‏‎ ‎‏با بررسی بیشتر از لام خون امام، متوجه وجود سلولهای غیرطبیعی‏‎ ‎‏می شود. در نتیجه برای اطمینان و تفحص بیشتر، نمونه لامها را به‏‎ ‎‏جاههای دیگر و مراکز تخصصی تر ارسال می کنیم تا اینکه تشخیص‏‎ ‎‏همکاران ما در آزمایشگاه جماران مورد تأیید قرار می گیرد. به علت‏‎ ‎‏بدخیم بودن بیماری و سرایت خیلی سریع آن به سایر اعضای بدن،‏‎ ‎‏در شورایی که متشکل از متخصصان این بیماری و مقامهای مملکتی‏‎ ‎‏صورت می گیرد، تصمیم بر نمونه برداری از معده و بررسی بیشتر آن‏‎ ‎‏برای انجام درمان می شود. امام را هم کم و بیش در جریان قرار‏

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 44
‏می دهند. البته بدون اینکه خیلی واضح در مورد بیماری مطلبی گفته‏‎ ‎‏شود. بنابراین، امروز عکسهای لازم در رادیولوژی بیمارستان از ایشان‏‎ ‎‏گرفته می شود. شب در منزل، قلب امام دچار کمی مشکل و نوسان‏‎ ‎‏می شود. پرستاران و پزشکان گروه با وصل سرم و تجویز داروهای‏‎ ‎‏لازم، به مقابله با مشکل پیش آمده می روند. پزشک کشیک در حال‏‎ ‎‏معاینه و کنترل نبض امام است. او برای اینکه به بیمارش مختصر‏‎ ‎‏دلداری داده باشد می گوید: «آقاجان، مشکل جزئی است، ان‏‏ ‏‏شاءالله ‏‎ ‎‏هر چه زودتر برطرف می شود.» امام در حالی که به دستشان سرم‏‎ ‎‏وصل شده است و روی کاناپه به حالت نیمه نشسته قرار دارند، با‏‎ ‎‏خونسردی به دکتر می گویند: هر چیزی آخری دارد و این هم آخرش‏‎ ‎‏است! اگر چه بارها این اتفاق برای امام رخ داده است؛ اما اولین باری‏‎ ‎‏است که چنین اظهارنظری را از ایشان می شنویم. این جمله باعث‏‎ ‎‏نگرانی می شود و اکنون باید کسی بیاید و به ما دلداری بدهد!‏

‏     امشب تا نزدیک اذان صبح مرتب وضعیت جسمانی امام را کنترل‏‎ ‎‏می کنیم و سرکشیهای لازم را انجام می دهیم. نزدیک به اذان صبح‏‎ ‎‏ایشان برای وضو و خواندن نماز شب حاضر می شوند. پزشک به‏‎ ‎‏ایشان اجازه راه رفتن تا دستشویی را می دهد و توصیه لازم را هم‏‎ ‎‏می نماید. پس از چند دقیقه، امام در حالی که وضو گرفته اند،‏‎ ‎‏می خواهند نماز را ایستاده بخوانند، پزشک اصرار می کند که امام‏‎ ‎‏نمازشان را نشسته بخوانند؛ امام قول می دهند که زیاد طولش ندهند و‏‎ ‎‏می گویند: به اندازه زمانی که وضو گرفتم بیشتر طول نمی کشد، در‏

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 45
‏نتیجه پزشک قانع می شود و امام هم نمازشان را ایستاده می خوانند.‏‎ ‎‏دو نفر از پرستاران نیز مراقب ایشان هستند تا مبادا در حال بلند شدن‏‎ ‎‏و نشستن دچار مشکلی گردند. پس از اتمام نماز شب و خواندن نماز‏‎ ‎‏صبح آنگاه در حالی که روی کاناپه می نشینند، قرآن را باز می کنند؛ و‏‎ ‎‏طبق عادتِ شبهای قبل، چند آیه قرآن هم تلاوت می کنند؛ و بعد به‏‎ ‎‏رختخواب می روند. امروز با توجه به گذشت شبی بحرانی به لطف‏‎ ‎‏خدا مشکل قلب برطرف می شود و ایشان هم تا حدود زیادی به‏‎ ‎‏کارهای عادی و روزمره خود می پردازند. از طرف دیگر، با جلسه ها و‏‎ ‎‏مشورتهای متعددی که از طرف پزشکان متخصص و مسئولان‏‎ ‎‏بلندپایه مملکت اتخاذ می شود، شورا به این نتیجه رسیده است که‏‎ ‎‏پس از انجام کار نمونه برداری از معده، تصمیم نهایی در مورد‏‎ ‎‏چگونگی برخورد با بیماری امام فوراً به اجرا در آید. یک روز دیگر‏‎ ‎‏هم سپری می شود و امروز باید امام برای بستری شدن جهت‏‎ ‎‏نمونه برداری از معده و احیاناً عمل جراحی به بیمارستان آورده‏‎ ‎‏شوند. نظر پزشکان به ایشان ابلاغ می شود. ایشان با قبول پیشنهاد‏‎ ‎‏آنان، خود را مهیای رفتن به بیمارستان می کنند. امشب منزل امام‏‎ ‎‏حال‏‏ ‏‏و هوای خاصی دارد، اعضای خانواده و فامیل همه جمع‏‎ ‎‏شده اند. اگرچه همه آنان نگرانی پنهانی در دل دارند؛ اما در ظاهر به‏‎ ‎‏روی خود نمی آورند و نمی خواهند که امام را آزرده خاطر کنند.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 46