کیومرث صابری (گل آقا)

در رهگذر آتش

    ‏کیومرث صابری‏

‏ در چشمه سار عشق و صفا، تن شستی‏

‏وز بوته خلوص، ‏

‏صافی تر از ستاره و شبنم برآمدی‏


کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 110
‏آنگاه، ‏

‏در ره گذار آتش، ‏

‏خاکی شدی به پاکی دریا، ‏

‏آن سان که بودی، رفتی‏

‏تنها و خاکسار. ‏

‏در تو چه بود که اینسانت‏

‏سوزان و گرم، فرا خواندند‏

‏در آستانه میقات‏

‏کروبیان عرض خدایی؟ ‏

‏در تو چه بود، «رجایی»؟ ‏

‏آه ای امید محرومان‏

‏راز عروج و رمز خلوصت را، ‏

‏باری، به من بگو، ‏

‏وقت نماز صبح رسیده است. ‏

‏خون از گلوی صبح چکیده است. ‏

   ‏کیهان ـ 8 / 6 / 1365 ـ ص 6‏

‏* * *‏

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 111