کیومرث صابری (گل آقا)

گـِله مهندس میرحسین موسوی نزد امام

‏ در شروع «دو کلمه حرف حساب»، هیچ توصیه ای از دفتر امام به‏‎ ‎‏شما نشد تشویق یا تذکر؟‏

<‏ برای اینکه دل امام نشکند، من تست می کردم. آقای دعایی از‏‎ ‎‏مریدان فدایی امام و احمدآقا بود. مرتب من سؤال می کردم، می گفت‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 56
‏فردا به شما می گویم. می گفت: به احمدآقا گفتم گفت نگران نباش کار‏‎ ‎‏خودش را بکند. به خدایی خدا حتی یک بار از بیت امام به من [تذکری]‏‎ ‎‏چیزی ندادند اما از این آقایون وزراء، نخست وزیر و همه اینها، حتی‏‎ ‎‏یک بار دوست عزیز و بزرگوار من که از قبل از انقلاب هم ما به هم‏‎ ‎‏ارادت داشتیم مهندس میر حسین موسوی... بنیاد مستضعفان گفته بود من‏‎ ‎‏این پرونده ها را برمی دارم پیش امام می برم، می گویم آقا ببین شما گفتی‏‎ ‎‏من اینها را بدهم، من دادم این گل آقا می گوید که چرا این جوری دادید؟‏‎ ‎‏این اموال چی شد؟ من به دعایی گفتم به مهندس موسوی بگو من‏‎ ‎‏مخلصت هم هستم؛ من که دشمن تو نیستم. من به احمدآقا می گویم‏‎ ‎‏دیگر تو را راه ندهد. تو که [از] امام نمی توانی وقت بگیری، تو به‏‎ ‎‏احمدآقا بایستی تلفن کنی من به احمدآقا می گویم این آمده است چغلی‏‎ ‎‏ما را پیش امام بکند، نگذار اصلا بیاید. از بیت جز تشویق من ندیدم. اما‏‎ ‎‏یک مورد با احمدآقا دارم.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 57