کیومرث صابری (گل آقا)

آزادی گروگان ها و یک شهادت تاریخی

‏یک مورد دیگر هم من حضور نداشتم، وقتی در مسأله جاسوس خانه‏‎ ‎‏بیرون کردن (پس دادن) اعضای سفارت (گروگان ها)، مطرح شد، من در‏‎ ‎‏دفتر نشسته بودم. آقای رجایی آمد و آقای بهزاد نبوی، من به خاطر این‏‎ ‎‏دو نفرکه یکی از آنها زنده است و به من گفته است به عنوان کسی که‏‎ ‎‏برای انقلاب قلم زده ای باید یک روز شهادت تاریخی بدهی و یکی هم‏‎ ‎‏به خاطر آن شخصیت شهید که دلش خوش بود که او لیسانس علوم‏‎ ‎‏ریاضی و فوق لیسانس مدیریت بود ریاضی درس می داد، من ادبیات‏‎ ‎‏درس می دادم؛ من باید قلم این انقلاب بوده باشم، من باید این شهادت‏‎ ‎‏را بدهم ولی ساکت بودم تا این لحظه، چون برای اینجا ‏‎[1]‎‏ هست من دارم‏‎ ‎‏برای شما می گویم. اگر برای مطبوعات بود نمی گفتم. ‏

‏آمدم به آقای رجایی گفتم این چه جور آزاد کردن گروگان هاست، ما‏‎ ‎‏این همه بهاء پرداختیم برای اینکه این جوری آزادشان کنیم؟ تازه چرا‏‎ ‎‏دولت، مگر دولت رفته بود گروگان گرفته بود. آقای رجایی گفت: ببین،‏‎ ‎‏من و بهزاد رفتیم پیش امام. خیلی حرف ها به امام گفتیم، امام گفت به‏‎ ‎‏همین شکل باید آزاد شوند. گفتیم: آقا، این به نظر شما بازگشت از‏‎ ‎‏مواضع خودمان نیست؟ اما به خود من که رجایی هستم (این آن شهادت‏‎ ‎‏تاریخی من است که گفتم هنوز هیچ جایی نداده ام، من نداده ام دیگران را‏‎ ‎‏نمی دانم) امام گفت: ببین، یک انار آبش را گرفتی تفاله اش مانده،‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 30
‏بیندازید دور، بره. گفت: ما به امام گفتیم این جوری خواهند گفت‏‎ ‎‏آن جوری خواهند گفت. گفت: هر چه بگویند این حل.[شهید رجایی]‏‎ ‎‏گفت: تو می دانی صابری اگر یک روزی بگویند رجایی چه سیاستمداری‏‎ ‎‏بود که به جای اینکه خودش فکر کند نگاه می کرد ببیند امام چی‏‎ ‎‏می گوید مبادا بیایی دفاع کنی بگویی نه، رجایی سیاستمدار بود. رجایی‏‎ ‎‏کسی بود که هر چه امام می گفت عمل می کرد و این را امام گفت و من‏‎ ‎‏هم عمل کردم و قبل از این به همین شکل همه را به امام گفتم که‏‎ ‎‏این جوری مسائل منفی هم دارد. امام گفت همین جور تمامش کنید. من‏‎ ‎‏به اعتبار حرف امام این را تمامش کردم و شعارش هم معلوم بود که من‏‎ ‎‏حیثیتم را برای این مردم و این انقلاب باید بگذارم. گفتم حیثیت تو در‏‎ ‎‏تاریخ چی می شود؟ 200 سال دیگر که نه امام هست نه تو و... گفت:‏‎ ‎‏200 سال دیگر هر چی خواهند گفت 20 روز دیگر هر چی خواهند‏‎ ‎‏گفت، امام گفت، من عمل کردم. اما تمام مسئولیت هایش را می پذیرم، و‏‎ ‎‏اما حرف بهزاد نبوی؛ بنده خدا که الآن یک عده ای منافقانه دارند برای او‏‎ ‎‏پرونده می سازند سر همین، آمد گفت: صابری این تو، این رجایی، خدا‏‎ ‎‏اینجاست کسی دیگر نیست ما آن جور کار کردیم که امام گفت. اما من‏‎ ‎‏می دانم در تاریخ به من خواهند گفت بهزاد نبوی وثوق الدوله‏‎[2]‎‏ ایران شد‏‎ ‎‏و قرارداد را امضاء کرد. این را یک ساعت بعد در آن روزی که نخست‏‎ ‎
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 31
‏وزیری منفجر شد‏‎[3]‎‏ و در یکی از اتاق هایش رجایی و باهنر شهید شدند،‏‎ ‎‏انگشتش را بهزاد بلند کرد و گفت: صابری شاهد باش. گفت: تکرار‏‎ ‎‏می کنم. خائنان به من خواهند گفت که وثوق الدوله ایران شدی ولی من‏‎ ‎‏فقط حرف امام را قبول کردم و الا به عنوان یک سیاستمدار من تحلیل‏‎ ‎‏داشتم. اینکه بهزاد می گوید گاهی اوقات من روی مواضع امام حرف‏‎ ‎‏داشتم [به علت همین] است که این بی انصاف ها می گویند تو امام را‏‎ ‎‏قبول نداشتی. گفت: من این نظرم با نظر امام در تعارض کامل، ولی به‏‎ ‎‏خاطر امام زیر این را امضاء می کنم، دادگاه هم برایش خواهم رفت. ببین‏‎ ‎‏چقدر باید انسان سیاسی و بی توجه بوده باشد که حالا بگوید بهزاد نبوی‏‎ ‎‏خودش گفته که من گاهی اوقات مواضع امام را نمی پسندیدم یک چیزی‏‎ ‎‏شبیه به این. ‏

‏اینکه به خود امامش گفته است که آقا من این را که شما می گویید‏‎ ‎‏نمی پسندم. شما می گویید، می گویم چشم، نوکرت هم هستم، عمل‏‎ ‎‏می کنم و عمل کردند. من اگر این شهادت را اینجا ندهم می دانم از این‏‎ ‎‏پله بیفتم و بمیرم و این [شهادت] بماند، بعد دست خط ها و خاطرات ما‏‎ ‎‏را معلوم نیست چه جور تأویل بکنند. شما که قیافه من را موقع حرف‏‎ ‎‏زدن دارید می بینید، جوان هستید، چهل سال بعد از مرگ من هم زنده اید،‏‎ ‎‏شاید یک روزی تو باید این شهادت تاریخی را بدهی. خدا می داند قصد‏‎ ‎‏دفاع سیاسی از کسی را ندارم فقط می خواهم بگویم که در همین مسأله‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 32
‏گروگان ها من این چشمه ها را از امام دیده ام. رجایی که من از او دروغ‏‎ ‎‏نشنیده ام و هر کس بگوید از او دروغ شنیده است دروغ می گوید‏‎ ‎‏خداترس تر از این بود که دروغ بگوید. ‏

‏گفت: صابری امام گفت این جوری است؛ تفاله انار را چه کارش‏‎ ‎‏می کنی؟ هیچ کاری نمی کنی. آقا فقط بایستی بیاندازیش دور، و‏‎ ‎‏گروگان ها را امام این جوری دور انداخت. اگر این حرفی که من دارم‏‎ ‎‏می زنم سر سوزنی مخالف آن چیزی که بهزاد گفته است باشد، من‏‎ ‎‏حاضرم جلوی شما بنشینم به بهزاد بگویم که این را به من گفته است؛‏‎ ‎‏حافظه ام کم نیست که. ‏

‏اینجا در نمایشگاه مطبوعات ما یک بولتن منتشر کردیم، یک روزنامه‏‎ ‎‏منتشر کردیم، گل آقا را هر روز منتشر کردیم و هر کس برای ما اظهار‏‎ ‎‏نظر کرده بود، چاپ کردیم جز همین بزرگوارانی که حالا نگاه شان‏‎ ‎‏داشته ایم. چون من از آقای یزدی هم دست خط دارم هنوز نگه داشته ام.‏‎ ‎‏نوشته است که آقای صابری که الآن هم گل آقا است، دوست دوران‏‎ ‎‏سختی. (این، آن دوران سختی است). ‏  ‏ ‏

‏ ‏

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 33

  • . همانطور که قبلاً اشاره شد منظور مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی می باشد.
  • . میرزا حسن وثوق، ملقب به وثوق الدوله از آخرین نخست وزیران قاجاریه و عاقد قرارداد 1919م. با انگلیس.
  • . اصل: آتش گرفت.