کیومرث صابری (گل آقا)

آموختن نزاکت دیپلماسی از امام

‏فرانسوا میتران تبریک به آقای رجایی گفت که «رئیس جمهور شدید‏‎ ‎‏مبارک باد»، یک چنین چیزی. این چیزها را آقای رجایی همیشه می گفت‏‎ ‎‏که آقای صابری، [تو] در مدرسه معلم انشاء بودی، من معلم ریاضی؛‏‎ ‎‏منطق با من، این احساساتی است تو این را بنویس. خیلی از این متن ها‏‎ ‎‏است که من نوشته ام. همین اخیرا هم که در مورد هفتم تیر نوشته ام اشاره‏‎ ‎‏کرده ام به آن بیانیه هیأت دولت که ساعت 7 صبح از رادیو پخش شد و‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 25
‏امام از آنجا شنیده بودند اما قبلا از یک رادیو خارجی ایشان شنیده بودند‏‎ ‎‏و آقای خامنه ای هم که در بیمارستان بودند، ما نمی دانستیم چه جور‏‎ ‎‏بایستی خبر را به ایشان داد که خود کشف خبر توسط ایشان که یکدستی‏‎ ‎‏زدند به پاسداران خودش و خبر را گرفتند. آن داستان شیرینی است که‏‎ ‎‏باید از خودشان بپرسید. ما [به میتران] نوشتیم که بله شما [از یک طرف]‏‎ ‎‏به ما تبریک گفتی و از آن طرف پاریس را کرده اید مرکز سقر ضد‏‎ ‎‏انقلاب (زمانی بود که منافقین آنجا بودند). نمی دانم کسی که می خواست‏‎ ‎‏این را به فرانسه ترجمه کند نفهمید یا فهمید و شیطنت کرد. ما یک‏‎ ‎‏«سقر» داریم به نام جهنم، این را جهنم ترجمه کرد. یک جوری ترجمه‏‎ ‎‏کرد که انگار، پاریس را جهنم ضدانقلاب خواهیم کرد [یعنی] تهدید و‏‎ ‎‏دخالت در امور داخلی. حالا اگر این هم نبوده باشد متنی که من نوشتم‏‎ ‎‏متن غیر دیپلماتیک بود یعنی یک متنی بود که کسی به شما گفته است‏‎ ‎‏«تبریک عرض می کنم» و شما نگفتید غلط کرده اید، گفته اید «برو خودت‏‎ ‎‏را بساز، خودت را درست کن.» جالب این است که من لیسانس علوم‏‎ ‎‏سیاسی هستم، در رژیم گذشته در امتحان سیاسی وزارت امور خارجه‏‎ ‎‏جزو چهل نفر اول قبول شدم. جزو آن اما در مصاحبه رد شدم که اصلا‏‎ ‎‏[به خاطر] رساله پایان تحصیل امور سیاسی ام دربارة تجزیه و تحلیل‏‎ ‎‏فرمان حضرت علی به مالک اشتر بود که خودش آنجا کلی حرف دارد‏‎ ‎‏ولی در رژیم سابق اصلا گوش به این حرف ها نبود. یک آدمی که‏‎ ‎‏لیسانس علوم سیاسی است و مثلا ادیب هم هست آمده است به رئیس‏‎ ‎‏جمهور یک مملکت که به رئیس جمهور خودش گفته است به شما‏‎ ‎
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 26
‏تبریک عرض می کنم، گفته است که تو اگر راست می گویی چرا‏‎ ‎‏نمی روی اخلاق خودت را درست کنی (خیلی بی ادبانه است) امضاء:‏‎ ‎‏محمد علی رجایی. ‏

‏این[نامه] رفت. یک مانوری روی آن مرکز سقر و جهنم کردند [و]‏‎ ‎‏این خیلی به ضرر ما تمام شد. این، چیزی نبود، این را دشمن ساخته‏‎ ‎‏بود، ما این را نگفته بودیم که آنجا جهنم است و جهنم خواهیم کرد. اما‏‎ ‎‏اصل قضیه اصلا با عرف دیپلماتیک نمی خواند. از این طرف ما‏‎ ‎‏مشت هامون‏‎[1]‎‏ را بلند کردیم مرگ بر امریکا، دیگر می گوییم مرگ بر‏‎ ‎‏فرانسه برای اینکه مسعود رجوی آنجاست و غیره. ‏

‏سال 60 یادتان است چه مشکلی با اینها داشتیم از آن ترورها، بلند‏‎ ‎‏شدیم همه عصبانی، من هم عصبانی هستم هم صدا با ملت هستم. خود‏‎ ‎‏امام از این تند تر می گوید. ‏

‏یک روز دفترم نشسته بودم، آقای رجایی فشاری که روی شانه من‏‎ ‎‏داد دیدم ای داد بیداد، ما همین الآن باید با هم دعوا کنیم. نگاه کردم‏‎ ‎‏رنگش مثل گچ پریده است. چی شده؟ گفت: تو نمی دانی چه کار‏‎ ‎‏کردی؟ گوشی از من امام کشید که در عمرم کسی این جور با من‏‎ ‎‏برخورد نکرده بود. چی گفت امام؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده ایم؟‏‎ ‎‏ما تمام دل مان با امام، تمام دل مان با انقلاب، چی شده؟ گفت... راجع به‏‎ ‎‏آن اطلاعیه جواب میتران. گفتم: آقا  به میتران می گفتی که این را بد‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 27
‏ترجمه کرده اند ما «مرکز سقر» نوشتیم. گفت: اصلا دعوا این نبوده است‏‎ ‎‏که، من هم فکر می کردم همین است امام به من گفت: « یک کسی به تو‏‎ ‎‏گفته است تبریک عرض می کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگویی ‏‎ ‎‏متشکرم. اصلا رئیس جمهور‏‎[2]‎‏ هم هیچ، تو چه جوری می زنی تو دهان‏‎ ‎‏رئیس جمهور یک مملکت. نخست وزیر یک مملکت. چرا؟ ادب مان‏‎ ‎‏کجا رفته است.» گفت: هر چی من فکر کردم دیدم خب امام راست‏‎ ‎‏می گوید. گفتم: هیچ هم امام راست نمی گوید چی چی راست می گوید،‏‎ ‎‏امام خودش می گوید مرگ بر امریکا، خودش مقابل آن جوری، ملت زیر‏‎ ‎‏سایه امام این جوری بگویند مرگ بر فرانسه، امام هیچی نگوید من‏‎ ‎‏بنویسم تو بنویسی این جوری، حتما باید پیش امام بروی. ‏

‏بالاخره در اولین ملاقات...‏‎[3]‎‏ آمد این دفعه دیگر خوشحال، گفتم: چی‏‎ ‎‏شد؟ گفت: خدا ما را فدایی امام بکند ما اصلا باید خودمان را با امام‏‎ ‎‏میزان بکنیم. من رفتم به او گفتم: آقا مشاور فضول ما این جوری‏‎ ‎‏می گوید. گفت: هم مشاور فضول تو درست می گوید، هم تو درست‏‎ ‎‏می گویی. [اما] کار شما غلط است. [این حرف ها را شما می گویید چرا ما‏‎ ‎‏نگوییم] پس هماهنگی دولت با رهبر کجاست با ملت کجاست؟ امام‏‎ ‎‏گفت: من یک آخوند هستم، اینجا نشسته ام دارم حرف می زنم چه کاره‏‎ ‎‏هستم من، من تو عالم اسلام برای مسلمان ها باید حرف بزنم، حرف‏‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 28
‏می زنم. تو پست سیاسی قبول کردی، تو رئیس جمهور‏‎[4]‎‏ مملکتی، رئیس‏‎ ‎‏جمهور‏‎[5]‎‏ مملکت باید به حرف سیاسی عمل کند در عرف سیاسی جواب‏‎ ‎‏می شنوی اما حق توهین که نداری، در حالی که اگر کسی به تو گفت‏‎ ‎‏تبریک عرض می کنم هر کس بوده باشد، تو باید بگویی متشکرم، تمام.‏‎ ‎‏دوستت است اضافه می کنی براش تعریف می کنی؛ نیست، متشکرم آقا.‏‎ ‎‏دیدیم راست می گوید، علوم سیاسی را ما خواندیم، این بنده خدا تا قم‏‎ ‎‏بوده است در خانه اش بود. تا تبعید بوده باز در خانه اش بوده حداکثر‏‎ ‎‏راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقد حضرت علی(ع) دعا خوانده‏‎ ‎‏است یا شاید این را هم در قم بوده به جهت ازدحام مردم باید یک‏‎ ‎‏نیمه شب می رفته است. ‏

‏آن وقت این جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن می شناسد که‏‎ ‎‏من علوم سیاسی خوانده نمی شناسم. گفتم: آقا به حضرت عباس دست ها‏‎ ‎‏بالا، تسلیم. درست است ولی بعدها خیلی در نوشته های من تأثیر‏‎ ‎‏گذاشت یعنی هر چه که می نوشتم نگاه می کردم این کلمه یا اباالفضل‏‎ ‎‏امام کی می زند در گوش ما، چه کار بکنیم امام ناراحت نشود، نه اینکه‏‎ ‎‏شخصا ناراحت نشود حالا شخصا ناراحت نشود می رفتیم دستش را هم‏‎ ‎‏ماچ می کردیم به خاطر مصالح ملی.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 29

  • 1. اصل : انگشت هامون.
  • . اصل: نخست وزیر.
  • . در اصل نقطه چین.
  • . اصل: نخست وزیر.
  • . اصل: نخست وزیر.