فصل سوم

نامه دانش آموزان دبستان فاطمیه

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏سلام بر امام عزیز و بزرگوارمان خمینی روح خدا‏

‏     امام عزیز! ما بچه های کلاس پنجم جهاد مدرسۀ فاطمیه هستیم. چون در‏‎ ‎‏کتاب دینی ما نامۀ امام محمد تقی (ع) را به فرماندار سیستان و نصیحتهایی را‏‎ ‎‏که امام به ایشان کرده اند، نوشته، ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه ای‏‎ ‎‏نوشته و شما را نصیحت کنیم!‏

‏     ولی اماما! ما شما را نمی توانیم نصیحت کنیم! زیرا شما بزرگوارید و از همه‏‎ ‎‏گناهها به دورید. شما آن امام بت شکنی هستید که مدت چهل سال است که‏‎ ‎‏نمازهای شبتان ترک نشده، ای بزرگی که ما را از قعر زشتیها و فسادها و‏‎ ‎‏بی ایمانیها به ساحل نجات رساندی، ما در این ماههای عزای محرم و صفر، عزا‏‎ ‎‏می گیریم، زیاد نمی خندیم و سینه زنی و نوحه خوانی می کنیم، چون شما به آن‏‎ ‎‏تأکید کرده اید. اماما! اگر می توانستیم که چهره پاک و نورانی شما را از نزدیک‏‎ ‎‏ببینیم، خیلی خوب می شد، ولی باز شکر که لیاقت آن برای ما پیدا شده که برای‏‎ ‎‏شما نامه بنویسیم.‏

‏     ای خمینی عزیز و جانمان! شما پدر همۀ ما بچه ها هستید. ای پدر بزرگوار!‏

کتابپدر مهربانصفحه 130
‏شما را به اندازۀ ریگهای روی زمین، آبهای توی دریا و ابرهای آسمان دوست‏‎ ‎‏داریم.‏

‏     اماما! ای کاش مسئولین مدرسه، وسایلی فراهم کنند که ما بتوانیم از نزدیک‏‎ ‎‏شما را ببینیم، همه ما امیدواریم یک بار هم که شده در عمرمان تو را ـ ای آنکه‏‎ ‎‏وصفت را فقط خدا می تواند بکند ـ ببینیم.‏

‏     ای امام عزیزمان! خواهش می کنیم از اینکه از شما تعریف کردیم، ناراحت‏‎ ‎‏نشوید، به خدا قلم در وصف شما خود می رود و نمی توانیم جلوی آن را بگیریم.‏‎ ‎‏اماما! بدانکه ما، مانند مردم کوفه تو را تنها نخواهیم گذاشت. اماما! ما از همین‏‎ ‎‏بچگی نماز می خوانیم، مقنعه سر می کنیم، برای مبارزه با امریکای جنایتکار و‏‎ ‎‏شوروی کثیف و برای کوری چشم دشمنان، حتی ورق دفترانمان را تا آنجا که‏‎ ‎‏بتوانیم هم نمی کَنیم.‏

‏     ای امام عزیزمان! بگذار آخرین حرفهایمان را ـ که اینک دلمان نمی خواهد‏‎ ‎‏نامه را تمام کنیم ـ بنویسیم؛ ای امام عزیز! تو مانند قلمی می مانی که همیشه‏‎ ‎‏سعی داشته ای و سعی می کنی که بر روی کاغذ دل انسانها، نام خدا را بنویسی.‏‎ ‎‏اماما! ما بچه های کوچک، از توی قلبمان، سه خواهش از شما داریم و امیدواریم‏‎ ‎‏لیاقت آن را داشته باشیم: اول آنکه، ای پدر بزرگوارمان، ای پیر جماران، ای روح‏‎ ‎‏خدا! با خط زیبای خودتان برای ما جواب بنویسید و ما و آموزگارانمان را در آن‏‎ ‎‏نصیحت کنید.‏

‏     دوم آنکه عکسی از خودتان را با امضایتان همراه آن برای ما بفرستید و در‏‎ ‎‏آخر آنکه امام جان! در روز قیامت، استجابت ما بنده های گناهکار خدا را بکنی.‏‎ ‎‏جان همه ما فدای یک لحظه عمر تو، ای رهبر عزیز! که هنوز ما مسلمانان قدر تو‏‎ ‎‏را نمی دانیم، آقای خمینی عزیزمان! با چشمانی مشتاق، منتظر جواب نامۀ شما‏‎ ‎‏هستیم و تو ای صدام پَست! و ای ریگان خائن! ای بگین بی حیا! بدانید که خون بر‏

کتابپدر مهربانصفحه 131
‏شمشیر پیروز است؛ این گفته روح خدا امام است.‏

‏والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته‏

‏ ‏

‏خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار‏

‏ از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای‏

‏از صحنه روزگار، منافقین رو بردار ‏

‏ ستارگان چو رفتند، تو خورشید رو نگه دار‏

‏ ‏

‏تهران ـ یوسف آباد ـ سیدجمال الدین اسدآبادی ـ خیابان 15 ـ دبستان دخترانۀ فاطمیه‏

‏ ‏

بسمه تعالی

‏فرزندان عزیزم! نامۀ محبت آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما‏‎ ‎‏عزیزان مرا نصیحت می کردید که محتاج آنم. امید است با‏‎ ‎‏نشاط و خرمی درسهایتان را خوب بخوانید و در همان حال، به‏‎ ‎‏وظایف اسلامی که انسانها را می سازد، عمل کنید و اخلاق خود‏‎ ‎‏را نیکو کنید و اطاعت و خدمت پدران و مادرانتان را غنیمت‏‎ ‎‏شمارید و آنها را از خود راضی کنید و به معلمهایتان احترام‏‎ ‎‏زیاد بگذارید. سعی کنید برای اسلام و جمهوری اسلامی و‏‎ ‎‏کشورتان مفید باشید. از خداوند تعالی، سلامت و سعادت و‏‎ ‎‏ترقی در علم و عمل برای شما نور چشمان آرزو می کنم. سلام‏‎ ‎‏بر همۀ شماها.‏‎[1]‎

29 شهر صفر 1403

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 132

  • )) صحیفه امام؛ ج 17، ص 138.