فصل دوم

دنبال مدرک نروید

‏به دلیل اهمیتی که آقا برای درس و علم و دانش قائل بودند، همیشه ما را به این‏‎ ‎‏کار تشویق می کردند. زمان ما محیط قم اقتضا نمی کرد که ما بتوانیم به دبستان و‏‎ ‎‏دبیرستان دولتی برویم؛ ولی همیشه ما را تشویق می کردند به اینکه بخوانیم،‏‎ ‎‏حالا هر چه امکانش بود، بخوانیم. یک مدت خودشان به ما جامع المقدمات‏‎ ‎‏درس می دادند و بعد اخوی بزرگ را مجبور کردند که درس بدهند. همیشه ما را‏‎ ‎‏تشویق می کردند و می گفتند: شما مدرک نخواهید، دنبال مدرک نروید، شما علم‏‎ ‎‏را به خاطر علم بودنش بخواهید نه به خاطر اینکه بروید حالا یک ورقه و کاغذی‏‎ ‎‏بنویسند، دست شما بدهند و بگویند شما اینقدر خواندید ولی شما بیسواد‏‎ ‎‏باشید، آن به درد نمی خورد، شما علم را به خاطر علم بودنش بخواهید، اینهمه‏‎ ‎‏کتاب هست، بروید بخوانید، اینهمه مطالعات آزاد. هر وقت هم ما دنبال مطالعه و‏‎ ‎‏کتاب خواندن می رفتیم، ما را تشویق می کردند.‏‎[1]‎


کتابپدر مهربانصفحه 125

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 126

  • )) فریده مصطفوی.