فصل دوم

فقط یک بار

‏من از بچگی خیلی ساکت بودم. خانم می گفتند: در تمام دوران زندگی ات‏‎ ‎‏یک مرتبه هم پدرت تو را دعوا نکرد. فقط یک بار انگشتت را توی ماست زدی، آقا‏‎ ‎‏با قلمی که در دستش بود روی دست تو زد و این برای تو کافی بود که دیگر هیچ‏‎ ‎‏وقت این کار را نکنی.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 113

  • )) صدیقه مصطفوی.