فصل دوم

احترام به بچه‌ها

‏امام به بچه ها خیلی احترام می گذاشتند. یکی از بچه ها تعریف کرد که یک روز قرار‏‎ ‎‏بود پیش امام بروم، درِ اتاق بسته بود، من در نزدم و همین طور توی اتاق رفتم. امام‏‎ ‎‏در حال استراحت نشسته بودند و کتاب می خواندند همینکه چشم امام به من افتاد‏‎ ‎‏زود پایشان را جمع کردند، کتاب را هم بستند و مشغول صحبت با من شدند.‏‎[1]‎

‎ ‎

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 104

  • . سیدعماد طباطبایی.