فصل دوم

شما مهمان هستی

‏یک روز خدمت امام نشسته بودم و دیدم امام بلند شدند و بعد از مدتی ایشان با‏‎ ‎‏یک سینی چای پیش من آمدند و من خیلی خجالت کشیدم و به ایشان گفتم: آقا‏‎ ‎‏شما به من می گفتی که من چای خدمت شما بیاورم. گفتند: نه شما مهمان‏‎ ‎‏هستی. و من را به چای دعوت کردند.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 92

  • . علی اشراقی.