فصل دوم

مراقبت در ماه رمضان

‏هنگامی که امام در عراق تبعید بودند، خانم به علت تنهایی، دختر دوازده‏

کتابپدر مهربانصفحه 78
‏ساله ای به نام زهرا ـ که پدرش عرب و مادرش ایرانی بود و بر اثر اختلافات‏‎ ‎‏خانوادگی وضعیت مشخصی نداشت ـ را به عنوان کارگر منزل قبول نمود. در ابتدا‏‎ ‎‏زهرا علاوه بر اینکه کاری بلد نبود، رفتار و آداب اجتماعی را هم رعایت نمی کرد تا‏‎ ‎‏اینکه کم کم با شرایط منزل امام و نحوۀ رفتار با امام و خانم و همچنین مهمانان‏‎ ‎‏آشنا شد. از خصوصیات عجیب زهرا این بود که وقتی مهمان می آمد بسیار آرام‏‎ ‎‏بود و پذیرایی را خوب انجام می داد، ولی به محض اینکه خانه خلوت می شد، او با‏‎ ‎‏صدای بلند شروع می کرد به خندیدن و اسب سواری کردن. وقتی ماه رمضان‏‎ ‎‏شد، آقا مقید بودند که او باید حتماً سحر و افطار خوب غذا بخورد و می گفتند:‏‎ ‎‏روزها بلند است، نباید به او فشار بیاید. با اصرار و التماس از او می خواستند که‏‎ ‎‏غذا بخورد و روزها کار نکند و بخوابد. افطار هم که می شد امام اول به او می گفت‏‎ ‎‏که افطار کند و چیزهایی که او دوست داشت، البته در حدی که خانم می توانست‏‎ ‎‏باید تهیه می شد.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 79

  • )) فاطمه طباطبایی.