فصل اول

دوست دارم علی اذیت کند

‏زمانی که علی به دنیا آمد، ما روزی پنج ـ شش ساعت به بهانۀ علی پهلوی آقا‏‎ ‎‏بودیم، تا علی راه افتاد. بعدها که علی بزرگتر شد، موقع نماز، آقا برای علی عمامه‏‎ ‎‏می بست و علی پیشنماز می شد و ما به اصطلاح پشت سر علی نماز می خواندیم.‏

‏     یک روز آقا در سجده بودند که علی روی کول آقا رفت و خیلی طول کشید تا‏‎ ‎‏پایین آمد، من ناراحت شدم که شاید قلب آقا ناراحت بشود. یکی دو روزی برای‏‎ ‎‏نماز پشت سر آقا، نیامدم. امام زنگ زدند، گفتند: چرا نماز نمی آیی؟ گفتم: علی‏‎ ‎‏اذیت می کند، من به خاطر او نمی آیم. ایشان گفتند: من دوست دارم علی اذیت‏‎ ‎‏کند، او را بیاور.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 53

  • )) منیره جعفری.