فصل اول

مشاعره

‏یک بار با علی اشراقی خدمت امام رسیدیم، سلام کردیم و نشستیم. امام با ما‏‎ ‎‏شروع به بازی کردند. صحبت از مشاعره شد. ما کمی مشاعره بلد بودیم و با امام‏

کتابپدر مهربانصفحه 51
‏مشاعره کردیم. ایشان فرمودند: بعضیها با هم مغازله می کنند، یک غزل این‏‎ ‎‏می خواند، یک غزل آن می خواند. باید اول و آخر غزل با هم بخواند و آن کار‏‎ ‎‏سختی است. بعد شروع به مکالمه کردیم؛ یعنی کلمه بازی که آخر کلمه با اول‏‎ ‎‏کلمه دیگر بخواند. در این بازی من و علی با هم یک کلمه می گفتیم و امام هم تنها‏‎ ‎‏جواب می دادند. ایشان ما را حسابی پیچانده بودند. ما هر کلمه که می گفتیم، آقا‏‎ ‎‏یک کلمه «ه » دار می گفتند.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 52

  • . حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی.