فصل اول

انگشتر طلا

‏در ملاقاتی با حضرت امام، به همراه فرزند کوچکم به خدمتشان رسیدیم. امام در‏‎ ‎


کتابپدر مهربانصفحه 49
‏ایوان روی صندلی نشسته بودند. بچه را خدمت امام بردم و ایشان دستی بر‏‎ ‎‏سرش کشیدند. بعد از ملاقات امام فرمودند: بچه را جلو بیاور. من به نزدیک‏‎ ‎‏ایشان رفتم. امام گفتند: این بچۀ شماست؟ گفتم: بله، مهدی است؛ اسمش را‏‎ ‎‏شما گذاشتید (به جای برادر شهیدش، سید مهدی). یک انگشتر طلای زنانه در‏‎ ‎‏نزد امام بود، آن را به من دادند و فرمودند: این انگشتر را بگیرید و برای او‏‎ ‎‏نگه دارید.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 50

  • )) سید رحیم میریان.