فصل اول

اینجا خطرناک است

‏اتاقهای خانۀ ما مقداری اختلاف سطح داشت و سالن آن دوتا پله می خورد و دو‏‎ ‎‏قسمتی بود. علی که هنوز راه نیفتاده بود، امام مرتب می گفتند: اینجا برای بچه‏‎ ‎‏خطرناک است. ما هم می گفتیم: آقا مواظب هستیم، بچه در خانه تنها نیست.‏‎ ‎‏گفتند: نه، ممکن است از اینجا بیفتد. یک روز علی با روروک از آنجا افتاد. (این‏‎ ‎‏خبر هم فوری به آقا رسید؛ حالا یا از آنجا رد می شدند، صدای گریه را شنیدند، یا‏‎ ‎‏اینکه به ایشان گفته شده بود). گفتند: من چندبار گفتم اگر یک بار این بچه با مغز‏‎ ‎‏پایین بیاید، دیگر هیچ کاری نمی توانید بکنید، جلوی خطر را از قبل باید گرفت،‏‎ ‎‏باید پیشگیری کرد. دیگر ما مجبور شدیم کف سالن را بالا بیاوریم، که این خطر‏

کتابپدر مهربانصفحه 41
‏دفع بشود.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 42

  • . فاطمه طباطبایی.