فصل اول

من را دعا کنید

‏روزی پسر کوچکم را که هفت ساله و ناشنوا بود و حرف زدن را تازه یاد گرفته بود،‏‎ ‎‏خدمت امام بردم. او گفت من وقتی می خواهم پهلوی امام بروم چه بگویم؟ گفتم:‏‎ ‎‏تو هیچی نگو، صبر کن اگر امام سؤالی از تو کردند جواب بده. وقتی او را خدمت‏‎ ‎‏امام بردیم امام دستی به سرش کشیدند بعد او با یک لهجۀ خاصی (آن موقع‏‎ ‎‏تکلمش با افراد عادی فرق داشت) به امام گفت: امام شما من را دعا کنید که خوب‏‎ ‎‏بشوم در عوض من هم شما را دعا می کنم، امام خنده شان گرفت و خیلی از‏‎ ‎‏شیرین زبانی او خوششان آمد.‏‎[1]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابپدر مهربانصفحه 10

  • )) دکتر سهراب پور (پزشک حضرت امام).