آیت الله محمد یزدی

برآوردن حاجات مؤمنان

‏     ‏‏یکی از مؤمنان با یک واسطه از من خواسته بود که از حضرت امام‏‎ ‎‏لباسی را بخواهم که در آن، نماز خوانده باشند. از طرفی خجالت‏‎ ‎‏می کشیدم این درخواست را مطرح کنم و از طرفی مایل نبودم به آن مؤمن‏‎ ‎‏جواب رد بدهم. تا در فرصتی پس از آنکه عرائض خودم تمام شد و‏‎ ‎‏پاسخ شنیدم، در حالی که می خواستم خداحافظی کنم فشرده و با زحمت‏‎ ‎‏مطلب را عرض کردم. امام فرمودند: بنشین و با تبسم و شادی خاصی که‏‎ ‎‏حاجت مؤمنی را به شکل خصوصی برمی آوردند، کسی را صدا زدند،‏‎ ‎‏دستور فرمودند برو آن عبا را که فلان جا است بیاور. عبا را که آوردند،‏‎ ‎‏امام خود گرفتند و به من تحویل دادند. فرمودند به او بده و دعایی کردند.‏‎ ‎‏وقتی بیرون آمدم بعضیها که متوجه شدند، بدشان نمی آمد از من بگیرند‏‎ ‎‏که گفتم مربوط به من نیست و آن مؤمن فوق العاده خرسند شد. این‏‎ ‎‏خاطره نیز بیانگر درجه علاقه امام به مردم و رفع حاجات آنها است. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

صحیفه دلجلد 1صفحه 173